انسانها چهار دسته اند …

مطالب جالب در مورد هر موضوعی
ارسال پست
نمایه کاربر
jack
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 135
تاریخ عضویت: چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: خونه
Been thanked: 1 time
تماس:

انسانها چهار دسته اند …

پست توسط jack »

به نام خدا.
اول سلام. و اما بعد...

ما در زندگی با چهار دسته از انسانها برخورد میکنیم

دسته اول: آنهاییکه وقتی هستند هستند،وقتی که نیستند نیستند
عمده این آدمها حضورشان مبتنی برفیزیک است تنها بالمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند.بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم: آنهاییکه وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک درجهان .خودفروختگانی که هویت شان رابه ازای چیزی فانی واگذاشته اند. بی شخصیت وبی اعتبار .هرگز به چشم نمی آیند، مرده وزنده شان یکی است.
دسته سوم: آنانیکه وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای باشخصیت ومعتبر . کسانیکه دربودنشان سرشار ازحضورند ودرنبودنشان هم تاثیرشان را وامیگذارند. کسانیکه همواره درخاطر ما میمانند. دوستشان داریم وبرایشان ارزش واحترام قایلیم.
دسته چهارم: کسانیکه وقتی هستند نیستند ، ووقتی نیستند هستند
شگفت انگیزترین آدمها . درزمان بودنشان چنان قدرتمندو باشکوهند که مانمیتوانیم حضورشان را دریابیم اماوقتی ازپیش مامیروند ، نرم نرم ، آهسته آهسته ، درک میکنیم ،باز میشناسیم ومی فهمیم که آنان چه بوده اند، چه میگفته اند وچه میخواسته اند.
ماهمیشه عاشق این آدمها هستیم .هزار حرف برایشان داریم اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم ، قفل برزبانمان میزنند، اختیار ازماسلب میشود ،سکوت میکنیم وغرق درحضورشان میشویم ودرست درزمانیکه میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم ونگفتیم .شاید تعداد اینها درزندگی مابه تعداد انگشتان دست هم نرسد.
دکتر شریعتی
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست.هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود.صحنه پیوسته بجاست.خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد.(سهراب سپهری)
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: انسانها چهار دسته اند …

پست توسط Samaneh »

یه پرستار استرالیایی بزرگ‌ترین حسرت‌های آدم‌های در حال مرگ رو جمع کرده و پنج حسرت رو که بین بیشتر آدم‌ها مشترک بوده منتشرکرده. :

اولین حسرت: کاش جرات‌اش رو داشتم اون جوری زندگی می‌کردم که می‌خواستم٬ نه اون جوری که دیگران ازم توقع داشتن.

حسرت دوم: کاش این قدر سخت کار نمی‌کردم.

حسرت سوم: کاش شجاعت‌اش رو داشتم که احساسات‌ام رو به صدای بلند بگم.

حسرت چهارم: کاش رابطه‌هام رو با دوستام حفظ می‌کردم.

حسرت پنجم: کاش شادتر می‌بودم
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 3 مهمان