یک ساعت کار

مطالب جالب در مورد هر موضوعی
ارسال پست
نمایه کاربر
mohammadreza
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 1052
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 4 خرداد 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

یک ساعت کار

پست توسط mohammadreza »

مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر كار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید كه در انتظار او بود
بابا ! یك سوال از شما بپرسم؟

- بله حتماً. چه سوال؟

بابا شما برای هر ساعت كار چقدر پول می گیرید؟

مرد با عصبانیت پاسخ داد : « این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می پرسی؟

فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت كار چقدر پول می گیرید؟

اگر باید بدانی می گویم. 20 دلار

پسر كوچك در حالی كه سرش پایین بود، آه كشید. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : « می شود لطفا 10 دلار به من قرض بدهید؟

مرد بیشتر عصبانی شد و گفت :‌« اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود كه پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری،سریع به اتاقت برو و فكر كن كه چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز كار می كنم و برای چنین رفتارهای كودكانه ای وقت ندارم.

پسر كوچك آرام به اتاقش رفت و در را بست.

مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد.

بعد از حدود یك ساعت مرد آرامتر شد و فكر كرد كه شاید با پسر كوچكش خیلی خشن رفتار كرده است شاید واقعا او به 10 دلار برای خرید چیزی نیاز داشته است. بخصوص اینكه خیلی كم پیش می آمد پسرك از پدرش پول درخواست كند

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد

خواب هستی پسرم؟

نه پدر بیدارم

من فكر كردم که با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولانی بود و ناراحتی هایم را سر تو خالی كردم. بیا این هم 10 دلاری كه خواسته بودی

پسر كوچولو نشست خندید و فریاد زد : « متشكرم بابا » بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسكناس مچاله بیرون آورد

مرد وقتی دید پسر كوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت :‌« با اینكه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول كردی ؟

بعد به پدرش گفت : « برای اینكه پولم كافی نبود، ولی الان هست. حالا من 20 دلار دارم. آیا می توانم یك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟

چون دوست دارم با شما شام بخورم ...
...Act like a Champion, Be a Champion
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

پست توسط salia »

عجججججججججججججب!!!!!!!
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
نمایه کاربر
mohammad mehdi
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 223
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: mashhad
تماس:

پست توسط mohammad mehdi »

کاش می شد همه چیز رو با پول بدست آورد ولی افسوس................ 8O
خداوندا
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند.
نمایه کاربر
mahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
پست: 476
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط mahdi »

خيلي قشنگ بود. ولي فكر نكنم باباي ما از اين پولها به ما بده كه يه ساعت از كارشو بخريم. :D
زندگي كوتاه است بگذر ببخش بخند
نمایه کاربر
alix
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 333
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: نیشابور
تماس:

پست توسط alix »

اه چقدر احساساتي!!
يكي به من دستمال بده!! :x
خواهی که دادت بر درد صد سلسله بیداد را
منت نکش گردن بند بر زنجیر استبداد را
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 9 مهمان