
از لره پرسیدن پدرت چه جوری فوت شد؟گفت ازپشت بوم افتاد رو کولر.کولر شکست افتاد رو ایوان ایوان خراب شد.افتاد رو گلخونه"گلخونه خراب شد.دیدم انجوری پیش بره خونه خراب میشه.رو هوا با تفنگ زدیمش...

دوستان لرمون ناراحت نشن دیگه!!! اصلا طرف مشهدی بوده!!!

توی یکی از کتاب قصههایی که در دوران طفولیت میخوندم این داستانو خونده بودم،ولی این تیکهٔ آخرشو فکر کنم اونجا سانسور کرده بودن.salia نوشته شده:روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.
یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.
" تو تقلب كردی، این نامردیه "
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 3 مهمان