اهل درسم من
روزگارم هي... بد نيست
جيب خالي دارم. خرده پولي، سر سوزن عقلي
اوستادي دارم بهتر از عزرائيل
درسهايي، بدتر از تلخي زهر
و كلاسي كه در اين دانشگاست
جنب دستشوئيها، جنب آن سلف خراب
من يه دانشجويم
هيكلم ني قليون
چشمهايم كم سو، كلهام هم بيمو
درس كفاره من
من جنون را هر دم، لا به لاي جزوهها ميبينم
در جزوه من جريان دارد چرت، جريان دارد پرت
همه فكر و توانم متزلزل شده است
جزوههايم را وقتي ميخوانم
كه امتحانش را استاد، گفته باشد فرداست
برگه تقلب را من، پي غفلت استاد عزيز، ميخوانم
پي خونسردي خود
اهل درسم من
پيشهام بيكاريست
گاه گاهي، در ميروم از توي كلاس، ميروم تا تريا
تا كه با خوردن چاي و شكلات
ايندل سوختهام خنك شود
چه خيالي، چه خيالي.... ميدانم
از پس ناچاريست
خوب ميدانم، آخر ترم هم باز
كار من زاري و در به دريست
اهل درسم من
- mohammadreza
- مدیر سابق سایت
- پست: 1052
- تاریخ عضویت: سهشنبه 4 خرداد 1389, 7:30 pm
- محل اقامت: مشهد
- تماس:
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان