ادبیات پشت کامیونی!

ارسال پست
نمایه کاربر
hichkas
کاربر جدید
کاربر جدید
پست: 5
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 20 آبان 1389, 8:30 pm
تماس:

ادبیات پشت کامیونی!

پست توسط hichkas »

یلاستيك قلبمو با ميخ نگات پنچر نكن

بوق نزن ژيان، ميخورمت

بر در ديوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت: بی سوادم

قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر

شتاب مكن، مقصد خاك است

راديات عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم

تو هم قشنگی

کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت

سر پايينی برنده
سر بالايی شرمنده

كاش ميشد سرنوشت را از سر نوشت

تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم كه برگردی

يا اقدس
يا هيچكس

زندگی! نگه دار پياده ميشم

ای ماشين با مرام، نشو نامرد با ما

محبت از درخت آموز، که سايه از سر هيزم شکن هم برنميدارد

درياي غم ساحل ندارد

قربون دل غريب پرستت

از عشق تو ليلی ........... رفتم زير تريلی

دنبالم نيا اسير می شی

همه از مرگ مي ترسند من از رفيق نامرد

دختری از امت عیسی، گرفتارش شدم
یا محمد همتی کن تا مسلمانش کنم

در بیابانها اگر صدسال سرگردان شوی
به که اندر خانه ات محتاج نامردان شوی

عاقبت در رفتن از مدرسه
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط Samaneh »

خر بخر خاور نخر

رفیق بیکلک مادر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
mahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
پست: 476
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط mahdi »

متن جالب و زیبایی بود. ولی فکر نکنم کسی از بچه های دانشگاه شاگرد شوفر باشه.................. :D
زندگي كوتاه است بگذر ببخش بخند
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 3 مهمان