سوال یک شرکت بزرگ برای استخدام یک

ارسال پست
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

سوال یک شرکت بزرگ برای استخدام یک

پست توسط vahid »

یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت
بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت.

پرسش این بود:

شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید، ازجلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید،
سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند،

- یک پیرزن که در حال مرگ است.

- یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است.

- یک خانم یا آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با اورا دارید.

شما می ‌توانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.
.

.

.

پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید...

.

.

.

.

.

.

قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد:
- پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.

- شما باید پزشک را سوار کنید، زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می ‌توانید جبران کنید اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید.

- شما باید شخص مورد علاقه‌تان را سوار کنید، زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.

از 200 نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداشت. او نوشته بود:
" سوئیچ ماشین را به پزشک می ‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس می ‌مانیم... "
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

پست توسط vahid »

همه می‌پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی‌کند. چرا؟
زیرا ما هرگز نمی‌خواهیم داشته‌ها و مزیت‌های خود را (ماشین) از دست بدهیم. اگر قادر باشیم خودخواهی‌ها، محدودیت ها و مزیت‌های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می‌توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.
نمایه کاربر
Maryam
مسئول
مسئول
پست: 508
تاریخ عضویت: چهارشنبه 19 اسفند 1388, 8:30 pm
محل اقامت: شهر بهشت
تماس:

پست توسط Maryam »

قبلا یه جایی خونده بودمش. قشنگ بود. مرسی
تو شاهکار خالقی...
نمایه کاربر
mahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
پست: 476
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط mahdi »

وحيد جان خوب بود ولي من خودم از ماشين پياده مي شدم تا 4 نفري با اتوبوس بريم اينطوري كسي هم ناراحت نميشد
زندگي كوتاه است بگذر ببخش بخند
نمایه کاربر
mohammadreza
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 1052
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 4 خرداد 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط mohammadreza »

وحید جان من همشون رو سوار میکردم یه جوری مهربون میشستیم جا میشدیم دیگه :lol:
...Act like a Champion, Be a Champion
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

پست توسط vahid »

shariati نوشته شده:وحيد جان خوب بود ولي من خودم از ماشين پياده مي شدم تا 4 نفري با اتوبوس بريم اينطوري كسي هم ناراحت نميشد
فکر خوبیه مهدی جان. فقط فکر میکنم اینجوری پیرزنه یه خورده می مرد. :D
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

پست توسط vahid »

MrKashefi نوشته شده:قبلا یه جایی خونده بودمش. قشنگ بود. مرسی
خواهش :)
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

پست توسط vahid »

mohammadreza نوشته شده:وحید جان من همشون رو سوار میکردم یه جوری مهربون میشستیم جا میشدیم دیگه :lol:
اره دیگه
همین مهربونی هاست که میمونه. :) :!:
نمایه کاربر
Salmani
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 254
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 24 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط Salmani »

واقعآ جوابه عالی ای داده بود. اگه واقعیت داشته باشه باید بهش احسنت جانانه گفت...
نمایه کاربر
mohammadreza
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 1052
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 4 خرداد 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط mohammadreza »

نوکرتم وحید جان
...Act like a Champion, Be a Champion
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

پست توسط vahid »

mohammadreza نوشته شده:نوکرتم وحید جان
عزیزمی داداش محمدرضا :P
نمایه کاربر
mohammad mehdi
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 223
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: mashhad
تماس:

پست توسط mohammad mehdi »

اول دعا کنید خدا به من یک ماشین بده تا بعد فکر کنم ببینم چطوری می تونم به مردم کمک کنم :lol:
خداوندا
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند.
نمایه کاربر
alix
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 333
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: نیشابور
تماس:

پست توسط alix »

پیرزن که از آخر میمیره .. حالا نشد .. فردا .. :idea:
دکتره هم که پولداره تاکسی دربست میگیره میره .. بعدا از خجالتش در میایم :oops:
میمونه.. :P
اگه بنزینی باشه و خدا قسمت کنه واسه ماه عسل میریم جاده چالوس :evil: :twisted:
خواهی که دادت بر درد صد سلسله بیداد را
منت نکش گردن بند بر زنجیر استبداد را
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

پست توسط vahid »

alix نوشته شده:پیرزن که از آخر میمیره .. حالا نشد .. فردا .. :idea:
دکتره هم که پولداره تاکسی دربست میگیره میره .. بعدا از خجالتش در میایم :oops:
میمونه.. :P
اگه بنزینی باشه و خدا قسمت کنه واسه ماه عسل میریم جاده چالوس :evil: :twisted:
جواب جالبیه :) :wink:
فکر می کنم جواب اکثر افراد همین باشه , ولی جوابی که اون یک نفر داده یه چیز دیگست.
نمایه کاربر
Maryam
مسئول
مسئول
پست: 508
تاریخ عضویت: چهارشنبه 19 اسفند 1388, 8:30 pm
محل اقامت: شهر بهشت
تماس:

پست توسط Maryam »

درستش هم همون جوابه. :)
تو شاهکار خالقی...
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان