کودکانه

ارسال پست
Ali
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
پست: 577
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 22 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: قوچان
Has thanked: 2 times
تماس:

کودکانه

پست توسط Ali »

سلام
به یاد بچگی ها و روزهای خوبش
این کودکانه ای است برای بزرگ شدن
می خوایم اینجا هر چند وقت ، یکی از کارتون هایی که با اون ها بزرگ شدیم رو یادآوری کنیم و در کنارش خاطراتمون رو زنده نگه داریم .
اولیش رو خودم معرفی می کنم :

[CENTER]آنه شرلی [/CENTER]
[CENTER]تصویر[/CENTER]
نکاتی درباره کارتون:
1.این کارتون در ژاپن و توسط کمپانی Nippon Animation و در سال 1979 ساخته شده.
2.این کارتون بر اساس کتاب اول آنه شرلی یعنی Anne of Green Gables ساخته شده.
3.این کارتون دارای 50 قسمت میباشد.
4.این کارتون به چندین زبان دنیا ترجمه شده. از جمله: انگلیسی، اسپانیایی، آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، فارسی
5.این کارتون چنان طرفدارانی دارد که عکس آنه بر روی کمپانی حک شده.

نکاتی درباره دوبله آنه شرلی:
1.این کارتون به مدیریت آقای نصرالله مدقالچی دوبله شده.
2.گویندگان معروفی در این کارتون صداپیشگی کردند. از جمله: نصرالله مدقالچی، مریم شیرزاد، بهرام زاهدی، الیزا اورامی
3.ترجمه این کارتون به گونه ای برگردانده شده که با روحیات ایرانی ها و خصوصا کودکان همخوانی بیشتری داشته باشد.
4.این کارتون در سال 1378 کارتون هر جمعه بعدازظهر از برنامه کودک و نوجوان پخش می‌شد که طبق آمارها در آن سال نزدیک به 11 میلیون بیننده داشت و اجرای دکلمه‌ای زیبا توسط مدقالچی و به قلم خودش در تیتراژ آن سریال در جذب مخاطب بی‌تاثیر نبود.
5. به علت محبوبیت کارتو چندین بار پخش شده است .
6. فیلم سینمایی آنه شرلی هم ساخته شده که همین چند روز پیش از تلویزیون پخش شد .

نکاتی درباره نویسنده داستان :
1. آنه شرلی كه به وسیله نویسنده كانادایی لوسی ماد ‌مونتگمری نوشته شده آنقدر تازه است كه این تصور به انسان دست می‌دهد که یكی دو دهه پیش آ نوشته شده باشد، اما واقعیت این است كه این خانم نویسنده كه ‌بیش از 60 سال از مرگش می‌گذرد آنقدر خوب زندگی را می‌شناخت و می‌توانست شخصیت‌‌پردازی كند كه شخصیتی را شكل داد كه هنوز جوان مانده است.‌
2. لوسی ماد مونتگمری ایده نوشتن این داستان را از یك خبر روزنامه گرفت.خبری كه در آن از ‌فرستادن یك دختر یتیم به جای یك پسر یتیم برای كمك به خانواده‌ای كشاورز سخن رفته بود. ‌براساس آن خبر زوج كشاورز تصمیم گرفته بودند كه آن دختر را نگه دارند و بزرگ كنند،سپس بخش زیادی از داستان را با الهام از زندگی واقعی خود نوشت.

نکاتی درباره موسیقی کارتون :
1. آهنگ فوق العاده زیبای زمزمه بی دقت ساخته مشترک دو تن از بزرگ ترین آهنگ سازان جهان یعنی جیمز لاست و ریچارد کلایدرمن است .(واقعا زبان از بیان زیبایی های این آهنگ قاصر است.)
2. متن دکلمه فارسی تیتراژ ابتدایی :

آنه ! تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشمهایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
آنه !
اکنون آمده ام تا دستهایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست… در انتظار تو

لینک دانلود

نظرم شخصی خودم :
1. آنه از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بود.
2. آنه با وجود نامهربانی هایی که بهش میشد، باز هم از آن ها تشکر و قدردانی میکرد و تصور خوبی از آن ها داشت
3. آنه به مشکلات لبخند می زد.
4. آنه خاطرات تلخی را که خود مقصر نبود به راحتی از یاد میبرد. مثل توهین هایی که بهش میشد .
5. از هر مشکلی به سادگی رد می شد و از اون مشکل یک خاطره زیبا می ساخت .
AMQ
نمایه کاربر
mahdiii
کاربر عادی
کاربر عادی
پست: 16
تاریخ عضویت: جمعه 4 شهریور 1390, 12:43 am
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط mahdiii »

آنشرلی هم نشدیم آخه!!!!!تصویر
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Samaneh »

ی سوال :

ی کارتون بود ی موجوداتی بودن شبیه پرنده بودن !راه راه رنگی داشتن بعضیاشون ! تخماشونم رنگی بود ،شبیه تخم شترمرغ بود !

کسی یادشه اسم اون کارتونو بیزحمت ؟تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Samaneh »

آخی
یادش بخیر
تو این کارتون همیشه دلم واسه متیو میسوخت !تصویر

یادمه آخر تیتراژ ابتداییش همون آقاه که شعرشو میخوند میگفت :
سرپرست گویندگان نصرالله مدقالچی، تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
MOHSEN
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 274
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 25 مهر 1389, 8:30 pm
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط MOHSEN »

Afra نوشته شده:ی سوال :

ی کارتون بود ی موجوداتی بودن شبیه پرنده بودن !راه راه رنگی داشتن بعضیاشون ! تخماشونم رنگی بود ،شبیه تخم شترمرغ بود !

کسی یادشه اسم اون کارتونو بیزحمت ؟تصویر
موجوداتی شبیه پرنده که راه راه رنگی دارند و تخم هایشان شبیه تخم شترمرغ است!
محسن معصوم زاده، نه محسن است نه معصوم زاده
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Samaneh »

مدرسه موش ها !


کارتون نبود ولی کودکانه هست !

البته زمان پخش اولش به سن و سال ما قد نمیده !تصویر


[CENTER]تصویر[LEFT] [/LEFT][/CENTER]


«مدرسه موشها» اول بخشی از یک جنگ بود، یک جنگ 11- 10 قسمتی که سال 60 پخش می‌شد و قرار بود بچه‌ها را تشویق کند که بروند مدرسه. وحید نیک خواه بهرامی‌ که آن زمان مسوول گروه کودک شبکه 1 بود، طرح ساخت این بخش را به مرضیه برومند سفارش داد. البته آن موش‌ها با موش‌هایی که توی ذهن ماست خیلی فرق دارند، خیلی بی رنگ و رو بودند و غیر از کپل و عینکی بقیه شخصیت‌ها شکل نگرفته بودند.


آن زمان سعید پور صمیمی‌، مسوول گروه نمایش تلویزیون بود و خیلی پایه بود تا کار خوبی از آب در بیاید. برای درآوردن شخصیت خیلی تمرین کردند. مرضیه برومند با کمک رضا پرنیان زاده که دوست صمیمی ‌جبلی و طهماسب بود شروع کردند به عروسک ساختن و رنگ آمیزی صورت‌هایشان. لباس‌هایشان را هم خود برومند دوخت: این طوری 11 قسمت اول مدرسه موش‌ها ضبط شد. خانم برادر مرضیه برومند – صوفیا محمودی – شعر «می‌رم مدرسه. جیبام پره فندق و پسته» را گفت و زنده یاد محمد رضا علیقلی رویش موسیقی گذاشت. کلانتر و طایفه برومند‌ها، انگار برای خودشان یک پا هنرمندند. آن قدر از این مجموعه استقبال شد که مردم کوچه و بازار شعرش را می‌خواندند. به خاطر همین سری دوم مدرسه موش‌ها ساخته شد و تا 105 قسمت روی آنتن رفت. تا سال 63 جمعه ظهر‌ها، موش‌ها مهمان ما بودند.

خیلی‌ها با مدرسه مو ش‌ها پایشان به کار عروسکی باز شد، مثلا فاطمه معتمد آریا و آزاده پور مختار کارشان را با مدرسه موش‌ها شروع کردند. طهماسب و جبلی هم توی کار بودند. عروسک‌ها را همان کسانی می‌گرداندند که به جایشان حرف می‌زدند، یعنی اول صداها توی استودیو ضبط می‌شد و بعد یک کم دورش را تند می‌کردند تا صداها نازک بشود. به خاطر همین همه کمی‌ کند صحبت می‌کردند. بعد صداها پخش می‌شد و تصویر‌ها را می‌گرفتند.


سال 63 درست در دوره اوج مدرسه موش‌ها، فیلم سینمایی «شهر موش‌ها» ساخته شد. کار سختی بود چون باید عروسک‌ها را می‌بردند توی فضای آزاد. قصه اش را همه یادمان است، یک گربه سیاه که موش‌ها به آن می‌گفتند «اسمشو نبر» (حتی وقتی اسمش را می‌آوردند هم می‌ترسیدند) حمله می‌کرد به شهر موش‌ها. به خاطر همین موش‌ها می‌روند به یک شهر دیگر. قرار می‌شود پدرها و مادر‌ها از راه سخت و کوتاه بروند تا شهر را آماده کنند و بچه‌ها هم با معلم و آشپز باشی راه طولانی‌تر را انتخاب می‌کنند. فیلم نامه را مرحوم احمد بهبهانی نوشت. بیشتر متن سریال مدرسه موش‌ها هم کار او بود. متن «خونه مادر بزرگه» را هم او با کمک مرضیه برومند نوشته، موسیقی فیلم را هم زنده یاد محمد رضا علیقلی ساخت. می‌بینید، ما حق داشتیم عاشق موش‌ها، مدرسه شان و شهرشان باشیم. شما این عوامل حرفه ای را نگاه کنید. آدم‌هایی که حالا اسم هرکدامشان کافی است تا به فیلمی ‌اعتبار بدهد چه برسد به این که همه با هم باشند.

فیلم با بودجه یک میلیون و 200 هزار تومان ساخته شد. صف‌های طولانی جلوی سینماهای سال 64 برای یک فیلم کودک فقط یک بار دیگر تکرار شد، برای کلاه قرمزی و پسر خاله. اما مدرسه موش‌ها هنوز آبروی سینمای کودک به حساب می‌آید، آن قدر که برای آشتی کودکان با سینما، همین روز‌ها هم دوباره در سینما آزادی نمایش داده می‌شود.




[CENTER]تصویر[LEFT] [/LEFT][/CENTER]




شخصیت‌ها
کپل: معروف ترین عروسک مدرسه موش‌ها بود. شاید به خاطر همین است که مرضیه برومند فقط همین یک عروسک را نگه داشته و داده به موزه سینما. خیلی چاق و شکمو بود و همین خصوصیاتش همیشه کار دستش می‌داد. مثل آن سکانس در شهر موش‌ها که زنگ خطر را با زنگ ناهار اشتباه کرده بود.
بچه موش‌ها فرار می‌کردند و کپل ذوق می‌کرد: «آخ جون، امروز 2 بار 2 بار ناهار می‌دن!» حمید جبلی به جای بامزه‌ترین موش مجموعه حرف می‌زد.

نارنجی: «صبح به خیر بچه موش‌ها»
- «صبح به خیر نارنجی»!
- «ایش، حالم به هم می‌خوره از این بچه موش‌های بی تربیت»
اگر همه سین‌ها و شین‌ها را چیزی بخوانید بین س و ش و چ، حتما نارنجی یادتان می‌آِید، دختر لوس و ننر و بچه پولدار مدرسه که همیشه لباس نارنجی تنش بود و همه مسخره اش می‌کردند. به جای نارنجی معتمد آریا حرف می‌زد.

سرمایی: موقعی که عروسک‌ها تازه داشتند ساخته می‌شدند، یک روز صوفیا محمودی – شاعر میرم مدرسه – می‌رود توی کارگاه و یک کلاه بر می‌دارد و می‌گذارد سر یکی از موش‌ها. بعد هم می‌گوید: «ببین چقدر قشنگ شده. انگار سردشه» این طوری سرمایی به وجود می‌آید. آزاده پور مختار صدای سرمایی و موش موشک را در می‌آورد. یادتان هست؟ موش موشک دلش می‌خواست برود مدرسه پیش برادر بزرگش، دم باریک.

دم باریک: مرضیه برومند این موش را بیشتر از بقیه دوست دارد. چون خیلی بدبخت بیچاره بود و کپل اذیتش می‌کرد. شخصیت ظریفی داشت که ایرج طهماسب خوب توانسته بود درش بیاورد. برای خواهرش می‌خواند: «موش موشک من، می‌خوره غصه، که نمی‌تونه بره مدرسه»

دم دراز: شاگرد شیطان کلاس بود. همه را اذیت می‌کرد. راه دستش هم نارنجی بود و کپل. توی گوش نارنجی صدای گربه در می‌آورد و او را می‌ترساند و رئیس تیم مسخره کردن کپل بود. راضیه برومند به جایش حرف می‌زد.

عینکی: تنها بچه مثبت و مبصر کلاس بود. حرص همه را در می‌آورد. برپا و برجاهایش با صدای مهدی میگانی و رضا پرنیان زاده، توی ذهن همه مان مانده.

گوش دراز: «دیو، دیو، دارم می‌شنوم...» گوش دراز با صدای کامبیز صمیمی‌ مفخم این طوری همه چیز را می‌شنید. وقتی آقا معلم نزدیک می‌شد می‌فهمید، چون می‌گفت: «صدای پای یک موش بزرگ را می‌شنوم»

خوش خواب: تا همه بچه موش‌ها ساکت می‌شدند صدای خرو پف او شنیده می‌شد، یک بالش به گردنش چسبیده بود و چشم‌هایش از یک حدی باز تر نمی‌شد، تا از خواب می‌پرید می‌گفت: «من کی‌‌ام؟ این جا کجاست؟» و بچه موش‌ها غش می‌کردند از خنده.

معلم: «بنشینید بچه موش‌های عزیز!» معلم بچه موش‌ها اعصاب آهنینی داشت و به بچه‌ها با حوصله زیاد چیز یاد می‌داد. به جای معلم ناصر غفرانی حرف می‌زد.

موشیرو می‌شونه: این را دیگر عمرا یادتان بیاید «من موشیرو می‌شونه، هیچ جا ندارم خونه، یوکوساها جهانگرد، یعنی من هست جهانگرد» «موشیرو می‌شونه» اسم این موش ژاپنی کاراته کار بود.
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Samaneh »

ک مثل کپل
صحرا شده پر ز گل
گ مثل گردو
بنگر به هر سو
ب مثل بهار
فکر کن بسیار
پ مثل پسته نباش خسته
م مثل موش دیون دیون موش
برخیز و بکوش برخیز و بکوش
خ مثل خونه نگیر بهونه
آ مثل آواز قصه شد آغاز


اهنگ مدرسه موش ها
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
sajedifar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 147
تاریخ عضویت: جمعه 25 فروردین 1391, 4:50 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط sajedifar »

[CENTER].[/CENTER][CENTER]



سمندون / ۱۳۷۴






در خانه قدیمی عمه جان زیر زمینی اسرار آمیز وجوددارد .برادر زاده عمه جان از او می خواهد که زیر زمین را در اختیار او بگذارد .عمه معتقد است که زیر زمین پر از جادو وجمبل است.غافل از اینکه بچه دیوی به نام سمندون انجا زندگی می کند.


سمندون بچه دیو ۲۰۰۰ ساله ای است که در زیر زمین خانه ای زندگی می کند و منتظر مامان دیو است تا بیاد و اونو ببره . باباشم توسط آدما دود شده و رفته هو ا… . و سمندون که از دنیای آدما چیزی زیادی نمی دونه. فقط اینکه همه ی آدما بد نیستن و بعضیاشون خوبن و شوکولات شیرینه و قند حتی از شوکولات هم شیرین تره !!!


بازیگران این سریال ناصر هاشمی،مرحوم حمیده خیر ابادی ،داریوش اسد زاده و مرحوم رشید اصلانی در نقش سمندون هستند.کارگردان:ناصر هاشمی


سریال سمندون در سال ۱۳۷۴برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته شد اما خیلی از بزرگتر ها را هم پای تلویزیون نشاند .نمی دانم چرا دیگر سریال هایی با این سبک و به این زیبایی را پخش نمی کنند .
منوچهر (رشید) اصلانی متولد ۱۳۱۰ در تهران. فوت: ۲۹ مرداد ۱۳۸۱ در شهر سرعین به دلیل سکته ی مغزی. اصلانی در هفده سالگی به تئاتر دهقان رفت و اغلب در نمایش های کمدی بازی کرد و سپس فعالیتش را در تئاترهای دیگری از جمله فردوسی و جامعه ی باربد ادامه داد. او در زمینه ی اکروبات نیز فعال بود و گفته می شود هشت سال در چین، ژاپن و سنگاپور در این زمینه کار کرد. مدتی نیز به ورزش زیبایی اندام پرداخت و مطبوعات ورزشی آن روز به دلیل ویژگی های جسمانی اش به او لقب «آقا کوچولوی جهان» را دادند. نخستین فیلمش خواب های طلایی (معزالدین فکری. ۱۳۳۰) بود. او همچنین در فیلم های تبلیغاتی زیادی بازی کرد، اما فعالیتش در تلویزیون بسیار محدود بود و سریال سمندون باعث شد مدتی نامش بر سر زبان ها بیفتد. اصلانی در فیلم های سوته دلان، کمال الملک و دلشدگان (علی حاتمی)، ناصرالدین شاه آکتور سینما و هنرپیشه (محسن مخملباف) و هامون (داریوش مهرجویی) ظاهر شد و آخرین نقش سینمایی اش در عشق طاهر (محمدعلی نجفی، ۱۳۷۸) بود.
تصویر
البته کابوس دوران بچگی منم بود وقتی خواهر بزرگترم میخواست اذیتم تصویرکنه میگفت الان سمندون میادتصویر
یادش بخیر...

[/CENTER]
وسیع باشو تنها و سر به زیر و سر سخت...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Samaneh »

وای نگو نگو سمندون ! هنوزم ازش میترسم !
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
sajedifar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 147
تاریخ عضویت: جمعه 25 فروردین 1391, 4:50 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط sajedifar »

واقعا من موندم با چه فکر و هدفی یه همچین سریالی و برای کودک و نوجوان ساختن ببین چه تاثیر گذار بوده که بعد از بیست و اندی سال هنوز ازش میترسن...
البته خیلی هیجان داشت مخصوصا وقتی عصبانی میشد،یا وقتی می رفت تو قفس کبوترا تخماشونو می خورد یا قندا رو میجوید خیلی ترسناک میشد.
وسیع باشو تنها و سر به زیر و سر سخت...
نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Mohades »

اجازه هست علاوه بر کارتون عکس از کتاب قدیمی هامون هم بزاریم؟؟!!تصویر


تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Samaneh »

محدثه جان مرسی ،فقط چندم دبستانه ؟
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Mohades »

Afra نوشته شده:محدثه جان مرسی ،فقط چندم دبستانه ؟
هلاک این سوالای ریزتم عزیزم!!تصویر

فکر کنم چهارم بود

سمانه به ترکیبهای جدیدش توجه کن!!تصویر
اون موقع اینا برامون سخت بودن؟!!!!؟تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

نمایه کاربر
sajedifar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 147
تاریخ عضویت: جمعه 25 فروردین 1391, 4:50 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط sajedifar »

ممنون محدثه جان خیلی خاطره انگیزه اما افسوس و صد افسوس که همه ی این داستان ها و شعرای قشنگ و اموزنده و شیرین حذف شده و جاش یه مشت...
کجا داریم میریم نمیدونم فقط می دونم داریم میریم...
وسیع باشو تنها و سر به زیر و سر سخت...
نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: کودکانه

پست توسط Mohades »

sajedifar نوشته شده:ممنون محدثه جان خیلی خاطره انگیزه اما افسوس و صد افسوس که همه ی این داستان ها و شعرای قشنگ و اموزنده و شیرین حذف شده و جاش یه مشت...
کجا داریم میریم نمیدونم فقط می دونم داریم میریم...

فکر کنم اگه دو روز دیگه از بچه های این دوره بپرسیم تو کتابشون یا کارتونی که دیدن چی بود؟ هیچی نمیدونن! یعنی چیزی نداشته که یادشون بمونه!
ولی حتی مادر پدر های ما هم ریز این کتاب ها رو یادشونه... خصوصا یه شعرایی مثل " باز باران"!!تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 2 مهمان