کوفه ای بودن یا کوفه ای نبودن؟

ارسال پست
نمایه کاربر
saman
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 61
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 30 آذر 1389, 8:30 pm
تماس:

کوفه ای بودن یا کوفه ای نبودن؟

پست توسط saman »

نویسنده: سید مصطفی تاجزاده

تقدیم به شبنم سهرابی که روز عاشورا توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و "راشل­ کوری" دختر آزاده و آزادیخواه امریکایی.

مقدمه:

همبستگي با جنبش هاي دموكراتيك و ضد استبدادي معاصر و احساس تعلق به جمهوري آزادگان و طرفداران حقوق انسان ها معناي واقعي "اهل كوفه نبودن" در عصر ارتباطات و در جهان جهاني شده است. دموكرات- مسلمان هاي تركيه مبتكر اعزام كشتي كمك رساني به مردم در محاصره" غزه" بدين شيوه واژه "كوفه اي نبودن" را تعريف مي كنند و چتر آن را بر پيكر آزادگان ديندار و غير ديندار مي‌گسترانند. مگر امام حسين (ع) خود خطاب به كوفيان اعلام نكرد، "اگر دين نداريد، آزاده باشيد؟"در يك فرايند كاملا معكوس حزب پادگاني در ايران مفهوم "كوفه اي بودن" را گسترش می دهد. يعني به همان ميزان كه "اسلام ضدظلم و آزاديخواه" واژه "كوفي نبودن" را بسط مي دهد تا شامل آزادگان غيرديندار نيز بشود، "اهل كوفه بودن" در "اسلام پادگاني" چنان گسترش مي يابد كه يك مقام نظامي - اطلاعاتي دامنه آن را حتي به حوزه اصولگرايان نيز تعميم مي دهد(1) . به اين ترتيب مفاهيم و واژگان الهي وانساني بسته به اين كه در "كشتي آزادگان" باشي يا در "پادگان استبدادطلبان" دچار بسط و قبض مي شوند و معناي ويژه‌اي مي يابند.

"اهل بيت" و "كشتي مرمره آبي"

"صادق بطال" شاعر، نويسنده و سينماگر ترك مي‌گويد: "كشتي مرمره آبي از گلهاي كربلا و از حس عدالتخواهي الهام مي گرفت كه اهل بيت ارمغان انسانيت كرده است. اهل بيت آن شب در "مرمره آبي" بود".اما اين "اهل بيت" كه آزاده‌اي از كشور همسايه او را در كنار خود در كشتي مي بيند كاملاً متفاوت با آن "اهل بيت" و امام حسيني است كه حزب پادگاني در جهت منافع فرقه‌اي و قدرت طلبانه خود به جهانیان معرفي مي‌كند و بيشتر به كار توجيه "ظلم" و "خودكامگي" مي آيد تا "ظلم ستيزي" و "آزادگي".(2)

"حاكان آلبايراك" در مقاله خود،‌ يك روز قبل از تهاجم ددمنشانه كوماندوهاي اسرائيل به كشتي آزادي، در همدلي مسيحيان كشتي نشين با نمازخواني مسلمانان "تجلي سمبليك" يك حديث آخرالزماني را مي‌بيند؛ حديثي معروف كه صحنه تعارف حضرت مهدي (عج) به حضرت عيسي (ع) را براي امامت جماعت در صحن قدس شريف به زيبايي ترسيم مي‌كند.(3) دراينجا بايد پرسيد كدام دريافت از امام زمان و رسالت جهاني ايشان، نويسنده را برمي‌انگيزد تا در آلبوم خيال خود تصوير كشتي نشينان را در كنار صحنه نمازخواني آخرالزماني در قدس شريف سنجاق كند و هر دو را متعلق به خانواده جهاني آزاديخواهان بداند؟ چنين تصويري از امام زمان (عج) به همان ميزان كه از درك "تکفیری- فرقه اي" و خشونت پرست "مصباحيون" فاصله مي‌گيرد، به برداشتي از "قيام وانقلاب مهدي (عج)" نزديك مي شود كه شهيد مطهري در كتابي به همين نام ‌ مشروطيت ايران و نهضت هاي آزاديخواهانه جهان و جنبش اصلاح گري اروپا را " مانند" و از جنس و در راستاي قيام قائم مي خواند.(4)

مهرورزي "بينا- هويتي" يا "فرا- هويتي" در "كشتي انسانيت" همچون خطي مورب از فراز همه خط‌‌ كشي ها و مرزبندي هاي هويتي و مذهبي و غير مذهبي عبور مي كند وبي آنكه منكر آن تنوعات و تفاوت هاي آشكار شود، انسان ها را به رشته مهر و محبتي واحد پیوند می دهد. به قول نويسنده آزاديخواه كشور همسايه: "جنبش «غزه آزاد» و «مرمره آبي» در مقام سمبل نافرماني مدني جهاني (گلوبال) جلوه‌هاي متفاوت و غني انساني را در يك جا گرد هم آورده است و" زبان نوين و مشترك وجدان و محبت" را عليه" خشونت يك دولت" خلق مي كند"؛ (5)كشتي نجاتي كه "سينان آلبايراك" هنرپيشه تركيه اي در توصيف آن مي گويد: "مسلمانان، يهوديان، مسيحيان، آته‌ايست‌ها، انگليسي ها و يوناني‌هاي كشتي به محبتي حيات مي بخشند كه دولت ها نمي خواهند يا عاجز از ورود به صحنه آن هستند."(6)

" خانم "آيرالي" (Ira Lee) سينماگر كره‌اي- آمريكايي كه خود در "كشتي نافرماني مدني جهاني" حضور داشت، در "كانون روزنامه نگاران سازمان ملل" (UNCA) به افشاگري تصويري عليه مدعيات مقامات اسرائيل مي پردازد و ضمن پخش فيلمي كه موفق به خروجش از آن كشور شد،(7)اعلام کرد: "نخست‌وزير اسرائيل "نتان ياهو" مي‌گويد كشتي مرمره آبي، نه "كشتي دوستي" كه "كشتي نفرت و ترور" بوده است. فيلم ما نشان مي دهد كه آيا اين كشتي، كشتي نفرت است يا "كشتي عشق". در كشتي هم لائيك ها هستند، هم دينداران. در اين فيلم شما مي‌بينيد كه كساني نماز مي خوانند و كساني هم با لب تاپ كار مي كنند." خانم "لي" در مصاحبه با سايت " دموكراسي اكنون" (democracy now) بار ديگر بر سرشت چند هويتي كشتي نشينان تاكيد مي كند و مي گويد: «من شما را دعوت مي كنم ببينيد كه چگونه سكولارها، مذهبي ها، مسلمانان، مسيحي ها، آته ايست‌ها و مردان و زنان و پير و جوان" هم نشين و هم صحبت" شده‌اند.»

گسست پادگانی

تركيب متنوع و چند هويتي و چند ديني و حتي لامذهبي ساكنان "كشتي جامعه مدني جهاني" گفتماني انساني عليه مدعيات صهيونيست ها و جنگ رواني آنان درباره سرشت "بنيادگرايانه" و "تروريستي" حاميان مردم مظلوم فلسطین تشکیل داده است. اين همان پيوند آفريني ميان گرايش ها،هویت ها و تفاوت های گوناگون مردم ايران است كه نسل ما يك بار در آستانه انقلاب و مراحل نخستين پيروزي آن تجربه كرد و جنبش سبز آن را منطبق با حال و هواي زمانه بازسازي كرده و در معرض ديد آزاديخواهان جهان قرار داده است. در جانب مقابل در "مرزكشي پادگاني" همه پل هاي انساني "بينا- هويتي" يا "فرا- هويتي" به عنوان "كارناوال فتنه" كد بندي و نام گذاري مي شوند و چنين پيوندهايي در معرض گسست خشونت بار قرار مي‌گيرند. چرا که "ايدئولوژي و ذهنيت پادگاني" معنايي جز "توطئه" براي كثرت‌گرايي و چند صدايي عناصر ناهمگون اجتماعي نمي شناسد. به همين دليل ساختار شبكه اي و چند مركزي سازمان هاي غير دولتي وغير انتفاعي (N.G.O) و سازمان هاي مدني جهاني را دست پخت سازمان "سيا" و "موساد" مي خواند.

مفاهيم و واژگان انساني هنگامي كه از فضاي "كشتي چندهویتی انسانيت" به فضاي "پادگان تک هویتی سرکوب گر" گذار مي‌كنند، معناي ديگر وگاهي عكس خود مي يابند. براي مثال واژه "بصيرت" كه شهيد مطهري با اشاره به خطبه 148 نهج البلاغه (و حملو بصائر هم علي اسيا فهم- بصيرت‌هايشان را بر شمشيرهايشان حمل مي كنند) مصداق آن را "قيام هاي آزاديخواهان شرق و غرب در دو قرن گذشته براي برقراري دموكراسي"(8) مي ديد، در جريان انتقال به فضاي پادگاني به كيفرخواست نويسي عليه دموکراسی و عليه مطالبات به حق مردم تبديل مي شود. بدين سان انديشه اسلامي نوين و مردمی كه سه دهه پيش در جريان تبادل مستمر بين دانشگاه و حوزه و بين مسجد و حسينيه ارشاد و جامعه و بازار از نگاه فرقه‌اي ،خرافی و عقب مانده اوج و ارتفاع گرفت، بار ديگر به اسارت فرقه و خرافه و تکفیر و زندان در می آیدو در محدوده تنگ منافع حزب پادگاني معنا مي شود. استاد مطهري در نقد تلقي فرقه اي و خشونت پرستانه از "مهدويت" مي گفت: «غالب ما اين مساله را به صورت يك آرزوي كودكانه يك آدمي كه دچار عقده و انتقام است در آورده‌ايم»(9)و اكنون با كمال تاسف اذعان بايد كرد كه در جريان" عبورفرقه ای- پادگاني"از آرمان هاي انقلاب و قانون اساسي، شريف ترين مفاهيم اسلامي خصوصيتي ابزاري، انتقام جويانه و عقده گشايانه به خود گرفته است.(10)

"انسانیت"یا"ضدیت بادشمن"؟

شهيد مطهري نهضت‌هاي دموكراسي خواهي شرق و غرب عالم را به خويشاوندي مضموني و معنايي با قيام و انقلاب مهدي (عج) در مي‌آورد. با وجود اين در دادگاه هاي "فعالان انتخاباتي منتقد يكه‌سالاري" صحبت از يك خويشاوند سازي كاملا متفاوت و بلكه متضاد به ميان آمده است. متن كيفرخواست دادستاني تهران عليه متهمان فعاليت هاي انتخاباتي در مرداد و شهريور 89 كه بايد آن را سند تاريخي و اعتراف تكان دهنده استحاله آرمان هاي انقلاب اسلامي به "ماركسيسم غير دموكراتيك روسي" خواند، درصدد اثبات خويشاوندي "جمهوري اسلامي" با «اسلو بودان ميلوسويچ» قصاب سرنگون شده صربستان توسط انقلاب مخملي"ات پور" و نيز با ديگر ورشكستگان سياسي مستبد و كمونيست در گرجستان و اكراين و قرقيزستان بر مي‌آيد. به راستی چه تصويري از "جمهوري اسلامي" در مخيله كيفرخواست نويسان وجود دارد كه آن را در كنار رژيم نسل‌كش "ميليوسويچ" قرار مي‌دهد و چه چيزي حلقه وصل بين دو دسته مختلف از نظام ها را مي سازد؟

"كيهان نويسان" يا همان "كيفرخواست نويسان " پاسخ روشني در آستين دارند؛ «مهم ترين نكته اي كه در مورد كودتاي مخملي بايد به آن توجه داشت، اين است كه نظريه پردازان اجير شده توسط سرويس هاي جاسوسي و اطلاعاتي غرب طبق سفارش كارفرمايان خود اين شيوه را براي خروج جهاني استكبار از بن بست عملي براي سرنگوني نظام هاي مستقل يا ناهماهنگ با هژموني و استبدادطلبي غرب ابداع نمودند كه نتيجه سال‌ها مطالعه و تحقيق ميداني در كشورهاي مختلف كودتاخيز بوده است.»(11)بدين سان مدعي‌العموم دادگاهي كه نام "انقلاب اسلامي" را يدك مي كشد، بر اساس وجود " دشمن مشترک" به مدعي‌العموم سرنگون شدگان انقلاب هاي مخملي تبديل مي شود و با تاكيد بر اينكه مورد "صربستان ميليوسويچ" ،"خيلي شبيه" جنبش سبز بود، رداي قضايي دفاع از قصاب بالكان را به تن مي كند.(12)در همبستگي "ماركسيسم اردوگاهي" و "اسلام پادگاني" حلقه پيوند و خويشاوندي "جمهوری اسلامی" مورد نظر كيفرخواست نويسان با نظام‌هاي مستبد و فاسد سرنگون شده كمونيستي ،"استقلال" و"ناهماهنگی با هژمونی و استیلا طلبی غرب" است که جای "اتحاد آزاديخواهان وعدالت طلبان جهان" كه هر دو قطب قدرت "جنايتكار غرب" و "ديكتاتور شرق" را نفي مي كرد، مي نشيند و به محاكمه و محكوميت فرزندان آزادیخواه اسلام و انقلاب و ايران مي‌پردازد. آنچه کیهان نویسان از درکش عاجزند آن است که دوره" امپریالیسم ستیزی غیردموکراتیک" یا "ظلم ستیزی حقوق بشر کُش" گذشته است و نمی توان با بینش،روش و منش استبدادی، علیه مردم خود"استبداد طلبی غربی" را به چالش کشید.این راهبرد در عصر جنگ سرد تا حدودی ممکن بود اما در عصر دموکراسی خواهی و ارتباطات مبارزه با استبداد مرز نمی شناسد و بشریت به یکسان کهریزک و اوین و ابوغریب و گوانتانامو را محکوم می کند.همچنان که محاصره مردم غزه را محکوم می کند.فروپاشی شوروی سوسیالیستی تنها به"دیکتاتوری پرولتاریا"خاتمه نداد .هرنوع استبداد به هر نام در جهان نا موجه کرده است،حتی اگر به نام مبارزه با "نظام سلطه جهانی"یا"سیستم ظالمانه بین المللی" اعمال شود.

"استقلال " و "جنايت عليه بشريت"

حقوق بين‌الملل در روزگار ما دچار چنان تحولي ژرف شده است كه ديگرنفس "استقلال" نمي تواند عاملي در معافيت حكومت ها در نقض حقوق اتباعشان باشد.(13) اتفاقاً "ميليوسويچ" و ديگر قصابان سرنگون شده و گرفتار در دادگاه كيفري بين المللي در توجيه جنايات خود بيشترين استناد و توسل را به مفهوم "استقلال" و "تماميت ارضي" مورد نظر كيفر خواست‌نويسان عليه فعالان انتخاباتي منتقد يكه سالاري در ايران داشتند، اما معيارهاي حقوقي دو دادگاه در "تهران" و"لاهه" كاملا متفاوت و متضاد بود؛ "نقض حقوق بشر" با تمسك به "استقلال" كشور و "ناهماهنگي رژيم سياسي با استبداد طلبي غرب" كه در كيفرخواست دادستان تهران به عنوان حجت و دليل محكمه پسند در جهت توجيه "كودتايي" جلوه دادن سرنگوني "ميلوسويچ" به كار رفت، در مفهوم نوين حقوق بين‌المللي فاقد وجاهت قانوني محسوب مي شود.در واقع حقوق بين المللي قديم چنان اصالت و اولويتي براي اصل استقلال دولت ها و مفهوم "حاكميت ملي" قائل بود كه هر گونه خشونت دولتي عليه شهروندانش مادام كه زير چتر دفاع از "تماميت ارضي" و"استقلال" انجام مي شد، نمي توانست موضوع محاكمه در يك دادگاه فراملي و بين المللي قرارگيرد. ولي امروز نسل كشي مسلمانان بوسني توسط "ميليوسويچ" وديگر رهبران صرب به عنوان "جرائمي عليه بشريت"، نه عليه قوانين ملي خودشان و قوانين بين المللي در دادگاه لاهه مورد رسيدگي قرار مي گيرند.»(14)

"كاترين شوتز" Cathrin Schutz)) از اعضاي "گروه دفاع از "اسلو بودان ميليو سويچ" بر مبناي همان درك از مفهوم "استقلال" (كه كيفرخواست نويسان پادگاني در ايران نيز رسماً مدافع آن هستند) به توجيه جنايات ضد بشري پرزيدنت مخلوع انقلاب مخملي "اُت پور" مي‌پردازد و مي گويد: «ميليوسويچ هرگز يك قدم عقب ننشست و از كوشش در جهت اثبات مجرميت دولت هاي غربي براي تجزيه يوگسلاوي خودداري نكرد». بر ميناي همان درك كهنه و غیر انسانی از مفهوم "استقلال" است كه "برانكو كيتانويچ" (Branko Kitanovich) دبير كل "حزب كمونيست جديد يوگسلاوي" در مصاحبه با "كاترين شوتز" اعلام مي كند: "ميلوسويچ صداي حقيقت در دادگاه لاهه بود و نشان داد كه دولت هاي غربي يوگسلاوي و بقيه كشورهاي دنيا را بر مبناي كدام راهبردها محو مي كنند. به همين دليل "اسلوبو" (نام كوچك ميليوسويچ) به عنوان سمبل جنگ ضد امپرياليستي در مقياس جهان در تاريخ ثبت خواهد شد."(15) اما چنين استدلال‌هايي نه در "دادگاه لاهه" كه در "دادگاه متهمان فعاليت هاي انتخاباتي در تهران" مي توانست از وجاهت به اصطلاح "حقوقي" و "قانوني" بهره مند شود و رژيم "ميليوسويچ" را به برادر خواندگي "نظام ولايي مصباحي" در آورد.(16)

قدرت رهایی بخش رسانه

تجربه كشتي " مرمره آبي" نشان داد در عصر "جهانی شدن"وچیرگی گفتمان "دموكراسي و حقوق بشر" ودر عصر "ارتباطات و انفجار اطلاعات نقش رسانه ها در پيشگيري از يك "هولوكاست" جديد تعيين كننده است و مي‌توان بدون توسل و تمسك به گفتمان هاي "صدامي"، "بن لادني" يا "نئونازيستي" نه با يهودها بلکه با حق‌كشي و زورگويي صهيونيستي مقابله كرد. براي مثال مقاومت مدني فعالان سازمان هاي غير دولتي وغير انتفاعي (N.G.O) جهاني كه با توسل به گفتمان هاي انساني و ارزش هاي مقبول عموم ملت ها انجام می گیرد، سلاح سنتي دولت اسرائيل يعني اتهام يهودستيزي و انكار "هولوكاست" را بي اثر كرده و در مواردي به خود صهيونيست‌ها برگردانده است. همچنان که روشنفكران مسلمان تركیه نه با تكيه بر گفتمان منسوخ نئونازي ها در انكار جنايات هيتلر كه با تاكيد برشباهت "جنايت هولوكاست هيتلري" و "جنايت هولوكاستي دولت اسرائيل در غزه" به دفاع از فلسطيني ها پرداخته‌اند. "آتيلا يايلا" در اين باره مي نويسد: "منطق هر دو رخداد يكي است؛ تبديل يك ملت به بز اخوش و آغاز فرايندي كه در آن يك ملت پس از محاصره شدن به تدريج در معرض امحاء قرار مي گيرد. آلمان تحت رهبري هيتلر كه "يهوديان" را به مثابه "شيطان ژرمن‌ها" مي ديد در نخستين گام يهوديان را از جامعه طرد كرد. در گام بعدي هم آن ها را در معرض امحاي فيزيكي قرار داد. اسرائيل هم غزه را در معرض تجريد از جهان قرار داده است. اگر به شدت و درجه خشونتي توجه شود كه اسرائيل در جريان تهاجم به غزه به كار برد، خواهيم ديد كه دولت مذكور به لحاظ ذهني و تكنيكي آماده امحاي كامل مردم غزه بود. اگر چنين نكرد بدان دليل است كه دنيا به لحاظ ارتباطي تبديل به يك دهكده شده است. به همين علت نتوانست غزه را امحاء كند."(17)

نسل کشی مسلمانان

جهاني شدن و در راس آن عالم‌گير شدن حقوق بشر و نيز بين المللي شدن تكنولوژي اطلاعاتي و ارتباطي عامل مهمي در پيشگيري از قتل عام ها و هولوكاست ها ی جدید به شمار می رود. همين فضاي حقوق بشري همراه با تكنولوژي ارتباطي و اطلاعاتي(در كنار تضاد منافع قدرت هاي بزرگ در منطقه بالكان) بود كه ابعاد ودامنه هاي فاجعه بوسني را تقليل داد و نهايتاً‌ منجر به نجات مسلمانان آن منطقه شد.(18)در ابتداي فاجعه، ماشين كشتار جمعي صرب ها به موازات ماشين روابط عمومي و خبر رساني آزاد جهاني به كار افتاد و به تدريج و بويژه با روي كار آمدن "كلينتون" جنبش افكار عمومي غرب تاثير خود را آشكار كرد. تصاوير فاجعه بار نسل كشي در "بوسني" كه در پر بيننده ترين ساعات تلويزيون در غرب و به ويژه در آمريكا پخش مي شد، اندك اندك شبح "يك هولوكاست ديگر" را در آسمان افكار عمومي جهاني تجسم بخشيد و در معرض رويت همگان قرار داد. يكي از صحنه‌هاي به ياد ماندني از رسالت ژورناليستي آن دوران به خانم "كريستين امان پور" خبرنگار ايراني الاصل تعلق دارد(19) و صحنه تأثيرگزار ديگر مربوط به "الي ويزل" (Elie Wiesel) بازمانده "هولوكاست" و برنده جايزه صلح نوبل است که سياست "كلينتون" را به چالش گرفت و گفت: "به عنوان يك يهودي مي گويم ما بايد كاري بكنيم كه خونريزي متوقف شود." CNN نيز با نمايش صحنه‌هايي از كمپ ها و اسارتگاههاي مسلمانان و گرسنگي مرگبار آنان در محل اسارت و مخابره گزارش هاي مربوط به تجاوزهاي سيستماتيك نتيجه گرفت؛ "اين صحنه‌ها از هولوكاست به اين سو در اروپا ديده نشده است".

در حقيقت به بركت وجود فضاي حقوق بشري و رسانه هاي آزاد، گفتمان "پيشگيري از يك هولوكاست ديگر" كه تا آن زمان در انحصار صهيونيست ها قرار داشت، كاربرد جديدي يافت و به ياري مسلمانان مظلوم بوسني آمد. تا آن موقع آنچه بن مايه سوءاستفاده صهيونيستي از جنايت "هولوكاست" را تشكيل مي داد راز آلود جلوه دادن فاجعه و القاي اين مطلب بود كه چنين مصيبتي صرفا و صرفا بر يهوديان مي توانست نازل شود و نه هيچ قوم ديگر. ايدئولوژيك كردن "هولوكاست" توسط صهيونيست ها هر گونه مقايسه رنج‌هاي بشري با آن فاجعه را همچون خیانتی نابخشودني به خاطره قربانيان يهود مي‌خواند. در واقع نه اصل فاجعه هولوكاست بلكه ادعاي منحصر به فرد بودن آن به منظور طلبكاري از بشريت و استنتاج اين اصل كه "رنج بي‌همتا مستوجب استحقاق بي‌همتاست"(20) مضمون اصلي آن سوءاستفاده را تشكيل مي داد.

"انکار" یا "پیشگیری" ؟

نویسنده کتاب"سوداگران فاجعه"در جواب اين سوال كه لابي هاي صهيونيستي چه نيازي به وجود منكران فاجعه يهودكشي دارند؟ می گوید: "بديهي است ساختن "لولو خورخوره‌اي" از منكران فاجعه يهودي كشي بهترين توجيه را در اختيار سازمان هاي يهودي ]صهیونیستی[ قرار مي‌دهد."(21)به اين ترتيب سال‌ها قبل از اين كه آقاي احمدي نژاد "هولوكاست" را انکار کند ، لابي‌هاي اسرائيلي در آمريكا به زحمت مي كوشيدند ثابت كنند پديده اي به نام "انكار يهودي كشي" رواج دارد و براي اثبات مدعاي خود جز "چند اثر كم اعتبار" به چنگشان نمي افتاد.(22)در چنين شرايطي انكار "هولوكاست" توسط یک مقام ايرانی به خوراكي لذيذ در تبليغات صهيونيست ها مبدل شد و حزب "ليكود" براي غلبه بر رقباي خود از اين گفتمان به عنوان يك رانت در رقابت‌هاي انتخاباتي اسرائيل بهره فراوان برد. سناتور "مك كين" نيز كوشيد با شعار "نبايد بگذاريم يك هولوكاست ديگر رخ دهد" ناشيگري آقاي احمدي نژاد را به رانت انتخاباتي عليه "اوباما" تبديل كند كه موفق نشد. استفاده از رانت مذكور در دوران "اوباما" نيز استمرار يافت و به تحليل تلخ "خالد مشعل" به پرده ساتري براي لاپوشاني جنايات اسرائيلي ها تبديل شد: "اوباما به نحو گسترده اي درباره رنج يهوديان و هولوكاست آنان در اروپا سخن گفت اما رنج و هولوكاستي را كه اسرائيل طي ده ها سال عليه مردم ما مرتكب شده ناديده گرفت."(23)

خوشبختانه وبا وجود اين كه چند سال بعد از نسل كشي مسلمان ها در بوسني، صهيونيست ها با سوءاستفاده سخنان آقاي احمدي نژاد در انكار "هولوكاست" فرصتي گرانبها يافتند تا بكوشندبا احياي آن خاطره دردناك قومي، جنايات خود در غزه را تحت الشعاع قرار دهند،سرانجام مسلمانان دموكرات تركيه و سازمان هاي مدني آزاديخواه جهاني توانستند هديه آقای احمدي نژاد به حزب "ليكود" و افراطيون صهيونيست را از چنگ سوداگران فاجعه در آورند. در اين مسير حتي راديكال ترين جريان اسلامي تركيه كه قاطعيت "اردوغان" عليه دولت اسرائيل را كافي نمي داند، خواهان بهره‌وري از تجريه يهوديان در موزه سازي براي هولوكاست است و مي‌گويد: «فراموش نكنيم كه در كشتي "مرمره آبي" هم صلح دوستان يهودي بودند. امروز كساني كه اقدام به ساختن موزه‌هاي يادبود "هولوكاست" ضد ظلم هيتلر كردند، مرتكب بزرگترين ظلم ها شدند. آنها حتي اگر موفق به غرق كشتي ها شوند، همين كشتي هاي غرق شده تبديل به موزه هاي "هولوكاست فردا" خواهند شد.»(24)

عراق استبدادی ،ترکیه دموکراتیک

مقايسه نمونه ناكام عراق صدامي و مثال كامياب تركيه "سيويل (مدنی) شده" نشان مي‌دهد كه در فضاي دموكراسي‌خواه مي‌توان حساسيت افكار عمومي جهاني را عليه هرجنايت ضد انساني برانگيخت. به ویژه اگر اقدام فوق از موضع حقوق بشری انجام شود.به این ترتیب درحالی که "عراق بعثي- فاشيستي" نتوانست فاجعه تحريم 12 ساله عراق و كشته شدن نزديك به يك ميليون كودك بيمار و بي‌غذا را به يك گفتمان نيرومند دفاعي تبديل و از شهروندان تحريم زده خود دفاع كند. اما "تركیه دموكرات" توانست سلاح تبليغاتي صهيونيست ها رابا پرهيز از اتهام انكار هولوكاست ويهودستيزي خنثی کند و دولت اسرائیل را در برابر جهانیان قرار دهد، همچنان که اکنون نیز می کوشد"اسلام هراسي" و "يهود ستيزي" را در يك مقوله طبقه بندي و آن را بر امواج رسانه هاي آزاد جهاني و افكار عمومي دموكراسي خواه سوار كند.(25) در حقیقت دموكراسي خواهی جهانیان همراه با رسانه هاي كوچك و بزرگ و تكنولوژي هاي ارتباطي هزينه نسل كشي و روش هاي هولوكاستي را چنان بالا برده كه وقوع آن نا ممكن شده است. در چنين فضا و جهاني لازم نيست يك نسل كشي بزرگ صورت گيرد تا حساسيت افكار عمومي بشريت عليه آن برانگيخته شود. گاهي سبعيت نهفته در يك جنايت منفرد نيز مي تواند محکومیت جهاني را به سرعت معطوف مرتكبانش كند.عكس العملي كه افكار عمومي جهاني به قتل "ندا" و اخيراً به تهاجم وحشيانه كوماندوهاي اسرائيلي به "كشتي آزادي" نشان داد از واكنش جهانيان به يك خشونت دسته جمعي در ابعاد هولوكاست و بوسني كمترنبود.(26)

دوشهید

دردنياي امروز، در كنار ابرقدرت‌هاي حكومتي، ابرقدرت ديگري به نام"افكار عمومي" پديد آمده است كه مي كوشد نگذارد روايت جنايت ناشنيده وناديده بماند. به همين دليل قتل "ندا" به "پر بيننده ترين مرگ جهان" مبدل و حمله وحشیانه کوماندو های اسرائیلی به "کشتی آزادگان" با محکومیت قاطع جهانیان مواجه شد.(27) درحقیقت بولدوزري كه هشت سال پيش از روي پيكر "راشل كوري" (Rachel Corrie) دختر آزاده آمريكايي مخالف تخريب منازل فلسطيني ها در غزه عبور كرد(28) و ماشيني كه در عاشوراي سال گذشته از روي پيكر "شبنم سهرابی" عزادار سبز حسيني در تهران رد شد، به منطق سركوب واحدي تعلق دارند، و محكوميت هر دو اقدام جنايتكارانه كمترين كار هر انسان آزاده‌اي است.

اگر امریکا و اسرائیل ستيزي ریاکارانه وکاذبی را كه هدفي جز اسرائیلی نماياندن آزادی خواهی و آزادی خواهان و نيز امریکایی نمایاندن نهادهاي مدنی چون سازمان‌هاي غير دولتي و احزاب و مطبوعات ودرنهایت انتخابات آزاد ندارد باظلم ستيزي دموکراتیک وبرمبنای حقوق بشر که نمونه آن را در "محاصره ستیزی" انسانی ورهایی بخش ساکنان كشتي "مرمره آبي" دیدیم،‌مقايسه كنيم به نتيجه روشن و عبرت آموزی مي رسيم؛ داعيه مقاومت و مقابله با جنايت و مظالم صهيونيست‌ها تنها هنگامي در محضر بشريت آزاد اعتبار دارد كه به ظلم ستيزي انسانی ومدنی بر مبناي استاندارد واحد عليه همه اشكال ستم فرا رويد. اين ادعا هنگامي با استقبال وسیع جهانی مواجه خواهد شد كه ستم ستیزان خود ملتزم به حقوق بشر باشند واز آن منظر اقدام هاي غير دمكراتيك وغيرانساني حکومت ها از جمله دولت اسرائيل را محكوم كنند.اين روش اخلاقي وموثر مقابله با تروريسم دولتي دردنیای کنونی است. . فلسطيني ها با درك مقتضيات عصر دموکراسی ،ارتباطات و جهانی شدن، عرصه مقاومت را از ساختارهاي نظامي سنتي و متمركز به ساختار شبكه اي منتقل كردند: "انتفاضه در تمام مراحل مختلفي كه پشت سر گذاشته است، با بهره هاي مختلفي از اين دو شكل سازماني كه يكي افقي، مستقل و توزيع شده و ديگري عمودي و متمركز است، تعريف شده است...انتفاضه سازماني دو سويه است كه از طرفي به اشكال متمركز و قديمي تر و از طرف ديگر به اشكال توزيع شده و جديد سازمان اشاره دارد".(29) جهاني و گلوبال شدن انتفاضه به دموكراتيك تر شدن ساختار دروني مقاومت كمك و اين اميد را ايجاد كرده است كه اشكال جديد همكاري بين المللي (گلوبال) و شيوه هاي جديد تعامل با جنبش هاي متناظر جامعه مدني جهاني بتواند فضاي خاورميانه را دگرگون كند. بر اين اساس انتظار مي‌رود شيوه هاي سازماني موسوم به "سانتراليزم- دموكراتيك" كه تمركز فوق العاده و زنجيره عمودي و سلسله مراتبي فرماندهي مشخصه اصلي آن است به تدريج جاي خود را به مقاومت شبكه اي چند مركزي اجتماعي بسپرد كه "خلاقيت، خود- سازمان، خود- مدير و خود- ستاد بودن" مشخصه‌هاي اصلي آن به شمار مي رود. مهارت هاي ارتباطي تمرين شده در دل اين فضاي اجتماعي و شبكه اي سرمايه معنوي عظيمي پديد ‌آورده است كه تسهيل گر پيوندهاي جهاني نيز هست. تاکید مهندس موسوی بر "هر شهروند یک ستاد" و "هر شهروند یک جنبش" می تواند در چنین بسترو شرایطی بهتر درک شود.

دموکراسی در خانه،صلح درجهان

اگر در فلسفه "مهدويت" به تعبير استاد مطهري "صحبت از زمين است، نه صحبت از اين منطقه و آن منطقه واين قوم و آن نژاد" و نه صحبت از "عقده و انتقام كودكانه"، در آن صورت مي توان تجلي امروزين آن را در جنبش ها و گرايش هاي آزاديخواهانه اشخاص وسازمان هاي مدني درسراسر جهان ديد كه شعارشان "دموكراسي و صلح و عدالت براي زمين" است و نه عقده گشايي و انتقامجويي براي ارضای جاه طلبی های "يك فرقه". همچنين اگر دكتر شريعتي "گاندي لامذهب" را "مذهبي تر" و "مومن تر" از بعضي مدعيان مسلمان زمانه خود مي ديد، اكنون نيز مي توان در پرتو خيزش جنبش هاي اعتراضي آزاديخواهانه در اقصي نقاط دنيا و در سيماي انساني جنبش هاي نوين اجتماعي به جستجوي همبستگي ومعنويتي جديد بر آمد و به "اهل كوفه نبودن" معنايي وسيع، آزاديخواهانه و عدالت‌طلبانه بخشيد. در این صورت خواهیم توانست اتصالي انساني بين جنبش سبز و همه جنبش هايي برقرار کنیم كه به "دفاع از حقوق انسان ها" و "محكوميت هر ظلم و جنايت "علیه انسان ها در سراسر جهان معتقد باشند .

پانوشت‌ها

[1] سخنراني سردار مشفق، جانشين معاون اطلاعاتي قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران، سايت تحول سبز، مرداد 89 .

بازگشت

[2] حزب پادگاني در روز عاشوراي 1388 عزاداران معترض به تخلفات وتقلبات انتخاباتي را با شديدترين وجه سركوب و این سوال را مطرح كرد که آیا پرت كردن عزاداري از روي پل، رد شدن با ماشين از روي پيكر سوگوار ديگري و ترور "سيدعلي موسوي" تحقق وعده‌ یا تهدید آقاي حسين شريعتمداري نيست، وقتي 15 روز قبل از انتخابات 88 در اصفهان اعلام كرد: "ديگر مانند عاشوراي سال 61 هجري، امام حسين (ع) و يارانش شهيد نخواهند شد. بلكه اين بار نوبت يزيد، ابن زياد و عمر سعد است كه به هلاكت برسند." (سر مقاله ماهنامه چشم انداز ايران، شماره 62).

بازگشت

[3] آلبايراك، روزنامه يني شفق تركيه، 30/5/ 2010.

بازگشت

[4] مرتضي مطهري، مجموعه آثار، جلد 4، ص 426.

5 و بازگشت

[6] روزنامه «طرف» تركيه،29/5/ 2010.

بازگشت

[7] خانم "لي" مي‌گويد اسرائيلي ها همه مسلمانان كشتي رامورد بازرسي بدني دقيق قرار دادند اما من موفق شدم فيلم مذكور را به فيلم برداري چشم آبي بدهم كه در لباس زير خود پنهان كند.

بازگشت

[8] مرتضي مطهري، مجموعه آثار، جلد 4، ص 426.

بازگشت

[9] مرتضي مطهري، مجموعه آثار، جلد 18، ص 180.

بازگشت

[10] من اين "عبور" را "ارتجاعي" مي دانم، چرا كه حزب پادگاني درصدد است مناسبات سياسي را بر مبناي يك تفسير استبدادي از دين نه تنها به قبل از پيروزي انقلاب برگرداند، بلكه در صورتي كه امکان بيابد مناسبات عصر قاجار را احيا و سیاست ورزی قانونی و مستقل را ناممکن کند.

بازگشت

[11] به نقل از متن كيفرخواست عليه متهمان فعاليت‌هاي انتخاباتي.

بازگشت

[12] ادبيات، استدلال ها ونيزچگونگي كاربرد مفاهيم گوناگون، از جمله دو مفهوم "استكبار" و "ضد استكبار" را در متن كيفر خواست با ادبيات وبراهين وحتي نحوه كاربرد همين واژگان با گفتمان "نوفل لوشاتو" در پاريس و حتي با متن وصيت نامه رهبر فقيد انقلاب در سال 1361 مقايسه كنيد تا از خلال اين تطبيق، تصوير روشني از عمق شكافي كه آرمان‌هاي انساني انقلاب اسلامي را از گرايش هاي كمونيسم ضد دموكراتيك روسي جدا مي كند، به دست آيد.

بازگشت

[13] وزارت امور خارجه ايران تير ماه سال جاري كاردار سفارت كانادا را در تهران فرا خواند و اعتراض "جمهوري اسلامي ايران" را به نقض حقوق بشر در "كانادا" به او ابلاغ كرد. به اين ترتيب حزب پادگاني و دولت آقاي احمدي نژاد نيز سرانجام پذيرفتند كه اظهار نظر مقامات يك حكومت درباره نقض حقوق بشر در يك كشورديگر، دخالت در امور داخلي آن كشور محسوب نمي شود.

بازگشت

[14] آنتونيونگري و مايكل هارت، جنگ و دموكراسي در عصر امپراتوري، ترجمه رضا نجف زاده، نشر ني، ص 59.

بازگشت

[15] مصاحبه با مجله آلماني Junge welt.

بازگشت

[16] به نظر من هم زمان باخويشاوند سازي كيفرخواستي كيهاني- پادگاني با "ميليوسويچ" و "كيم جونگ ايل" و ديگر "نظام هاي مستقل" لازم است خويشاوندي جنبش سبز با آزاديخواهان دنيا وبا جامعه مدني جهاني و از آن جمله همبستگي با "انتفاضه گلوبال" فلسطيني ها علم شود و پرچم انسان گرايي جهانی را در مقابل خانواده جهاني ورشكستگان توتاليتر و يكه سالار به اهتراز در آورد

بازگشت

[17] روزنامه زمان تركيه، 4/6/2010.

بازگشت

[18] "رادوان كارا زيچ" فرمانده نيروهاي صرب سه ماه قبل از جنگ گفته بود كه "بوسني" را به ديگ سياه كشتار 300 هزار مسلمان تبديل خواهد كرد، اما عملا نتوانست فراتر از يك قتل عام 8 هزار نفري را در سال 1995 (1374) در "سربنيتسا" مرتكب شود.

بازگشت

[19] در جريان كنفرانس خبري "بيل كلينتون" در سال 1994 خانم "كريستين امان پور" به طور مستقيم از "سارايوو" روي خط آمد و رييس جمهور آمريكا را صريحاً‌ و به تندي متهم به "تزلزل" و "پشتك وارو زدن" در قبال فاجعه بوسني كرد. واكنش "كلينتون" محترمانه و دفاعي بود ولي در نهايت به واكنشي "جبراني" در جهت جبران سكوت جرج بوش اول رييس جمهور قبلي آمريكا انجاميد.

بازگشت

[20] نور من جي- فينكل شتاين، سوداگران فاجعه، ترجمه علاءالدين طباطبايي، انتشارات هرمس، ص 47.

21وبازگشت

[22] سوداگران فاجعه، ص 70.

بازگشت

[23] همين دشمن شناسي وارونه وانحرافي در متن كيفر خواست عليه فعالان انتخاباتي منتقد يكه سالاري نيز به شكل ناشيانه تري منعكس شد و فقر اسنادي دادگاه را به كمك يك سلسله تمثيل ها و استعاره هاي فاقد ادله حقوقي و با مدعاي "جاسوسي بازداشت شده كه بنا بر دلايل امنيتي فعلاً از اعلان نام وي معذوريم" پوشش كاذبي داد. در همين دادگاه بود كه "لاف" حمايت حزب پادگاني از مظلومان و مسلمانان جهان به "گاف" سوگواري آن حزب براي سقوط "ميليوسويچ" قصاب مسلمانان بالكان تبديل شد.

بازگشت

[24] "نومان كورتولموش" (Numan Kurtulmush) دبير كل« حزب اسلامي سعادت» تركيه، سايت اينترنتي حزب.

بازگشت

[25] اين تجربه مي تواند درسي گرانبها در اختيار جنبش سبز قرار دهد و به كار مقاومت در برابر اسرائيلي سازي فضاي سياسي داخلي توسط حزب پادگاني آيد.

بازگشت

[26] در اين زمينه بايد سپاسگزار پيام رسانان جنبش سبز بود و قدر زحمات شبكه هاي گمنام اجتماعي را دانست و به اهميت عملكردشان در سلب امكان "نسل کشی" و حتی "شهروندكشي" پي برد.آنان نمونه کامل "هرشهروند یک رسانه"هستند. همچنين بايد از همه آزاديخواهاني تشكر كرد كه در سراسر جهان مستقل از دين و آيين قربانيان، هر جنايتي را محكوم مي كنند تا به اين ترتيب همه شهروندان دنيا از حقوق انساني خود بهره مند شوند.

بازگشت

[27] حزب پادگاني كه ستادهاي انتخاباتي رقيب را "اتاق هاي جنگ" مي‌بيند و در كيفر خواست عليه متهمان فعاليت هاي انتخاباتي به مبتذل‌ترين شكلي استوانه‌هاي انقلاب و پل هاي معنوي بين نسل انقلاب و نسل جوان را به پيروي از آمريكا واسرائيل و بعضاً جاسوسي براي آن‌ها متهم مي‌كند، كاركردي جز اسرائيلي سازي فضاي سياسي داخلي و تسهيل گري تحريم بين المللي عليه ملت ايران ندارد.آنان درك نمي كنند علت اين كه "صدام" نتوانست در مقابل تحريم 12 ساله كشورش وكشتار ميليوني عراقي ها تحريم زده مقاومت موثري را سازمان دهد، ناشيگري فني در نحوه بهره‌داري از تكنيك‌هاي تبليغاتي نبود. بلكه ماهیت فاشيستی رژيم و دشمن‌شناسي وارونه حزب بعث كه مردم ايران را صريحاً "اسرائيلي" مي خواند و كردها و شيعيان كشورش را در حكم "دشمنان داخلي" و "منفذ نفوذ بيگانه" تلقي مي كرد، امكان و فرصت "مقاومت ملي" و "همبستگي جهاني" را در اختيار او نمي نهاد. جهان اسلام رهبري را سراغ ندارد كه به اندازه صدام عليه اسرائيل سخن گفته و در همان حال مفهوم واژه "اسرائيلي" را چنان بسط داده باشد كه دامنگير بخش وسيعي از قشرهاي ملت خود و همسايگان مسلمانش شود و اين پرسش را برانگيزد كه آيا هر "اسرائيل ستيزي غير دموكراتيك" بهانه سركوب خونين منتقدان وآزادی خواهان داخلي و نيز تحميل جنگ به همسايگان نيست؟ البته "دشمن شناسي وارنه" در نهايت نه"دشمن" كه "رژيم بعثي" را ساقط كرد. جالب آنكه سال‌ها قبل از آنكه كيفرخواست نويسان عليه جنبش سبز ملت ايران را به آمريكا واسرائيل منتسب ومرتبط كنند، اين "صدام" و روزنامه "الجمهوريت" او بود كه ايرانيان را متحد تاريخي صهيونيسم معرفي وادعا مي كرد به رغم چرخش سيستم‌ها و حكومت‌ها پيوند ايران وصهيونيسم همچنان مستحكم و تغيير ناپذير باقي مي‌ماند و دراشكال جديد "خمينيستي" به حيات خود استمرار مي‌دهد. اسرائيلي نماياندن جنبش سبز در متن كيفرخواست حزب پادگاني كه براي "مستند سازي" اتهامات با گزاره "جاسوسي مي گويد" آغاز مي‌شد و اسرائيلي نماياندن "ذات" و "طبيعت" ايرانيان توسط صدام از قوانين دشمن شناسي کاذبی سرچشمه مي گيرد كه بيش از همه به سود صهيونيست ها بوده است. تصادفي نيست "دانيل پايپ" نومحافظه كار مشهور آمريكايي و طرفدار پر حرارت حزب ليكود كه در يك تلاش علني براي تهيه" ليست سياه واردات دانشگاهيان منتقد صهيونيسم" در آمريكا مشاركت فعال داشت (به نقل از لابي اسرائيل و سياست خارجي آمريكا، نشر بازتاب نگار، ص 42) ومي گفت اگر در انتخابات رياست جمهوري ايران حق راي داشت به آقاي احمدي نژاد رأي مي داد، اکنون "رجب طيب اردوغان" را "خطرناك تر از "القاعده" مي خواند و مي گويد: "اگر بخواهم به زبان رايانه اي سخن بگويم اسلام گرايي اردوغان "ورژن 2.0" اسلام گرايي است و اگرچه "ورژن 1. 0" اسلام گرايي "القاعده" انسان ها را مي كشد اما خطر "ورژن دوم" براي تمدن غرب بيشتر است." (www.Danielpipe.org) در واقع افراطي ترين جناح هادر اسرائيل و آمريكايي مسلمانان دموكرات را به عنوان "خطر اصلي" محسوب مي‌كنند و دلايل كارشناسي خود را درباره "ارجحيت احمدي نژاد" در پيشبرد منافع صهيونيست‌ها بارها بيان کرده اند.

بازگشت

[28] وقتي "راشل كوري" به شهادت رسيد، مقاله اي با عنوان " زيبايي هاي جامعه جهاني" كه عنوانش را از بيانيه پدر ومادر آزاديخواه او وام گرفتم در روزنامه شرق نوشتم كه به مناسبت موضوع خلاصه آن را مشاهده مي فرماييد: "خانم "راشل كوري"دختر دانشجوي 23 ساله ي امريكايي واز داوطلبين "جنبش همبستگي بين المللي" كه براي تشكيل سپر انساني و حفاظت از جان انسان هاي بي گناه به نوار غزه رفته بود،در مقابل يك بولدوزر اسرائيلي كه به طرف او مي آمد ايستاد.وقتي بولدوزر از توقف خودداري كرد،او از خرابه هايي كه آنجا جمع شده بود بالا رفت تا با توجه به اينكه ژاكت فلوروسنس نيز به تن داشت مستقيما مقابل چشم راننده قرار بگيرد.بولدوزر به پيشرفت خود ادامه داد... و راشل جان به جان آفرين تسليم كرد.جنبش همبستگي بين المللي از جامعه جهاني مي خواهد سكوت خود را در مورد نقض وحشيانه حقوق بشر توسط اسرائيل بشكند.اعضاي اين جنبش يا شهروندان جهاني مي كوشند از جان و حقوق مردم فلسطين دفاع كنند،به اين دليل كه نهادهاي بين المللي حاضر به انجام اين كار نيستند...فلسطيني ها روزانه به قتل مي رسند ،ولي امروز يك آمريكايي زيبا،با وجدان و مدافع حقوق بشر براي حفاظت از يك خانواده فلسطيني به قتل رسيد (اطلاعيه جنبش همبستگي بين المللي، 5 مارس2003 ، 15اسفند 1381 ). پدر و مادر "راشل كوري" نيز به مناسبت شهادت او بيانيه اي به شرح زير صادر كردند:" ما اكنون در حال سوگواري هستيم و تلاش مي كنيم جزئيات مربوط به مرگ "راشل" را در نوار غزه به دست آوريم.ما فرزندانمان را طوري تربيت كرده ايم كه زيبايي هاي جامعه جهاني و خانواده را پاس بدارند و افتخار مي كنيم كه راشل توانست بر اساس باورهايش زندگي كند.او سرشار از عشق و احساس وظيفه به همنوعانش در همه جاي گيتي بود.او جانش را براي دفاع از آنان كه خود بي دفاع هستند،گذاشت.راشل از نوار غزه براي ما مي نوشت و ما مايليم تجارب او را از زبان خودش در رسانه ها منتشر كنيم." جالب آن که اين دختر آزاده و آزاديخواه آمريكايي چند روز پيش از شهادتش براي والدينش نوشته بود: "حالا دو هفته و يك ساعت است كه در فلسطين هستم و هنوز نمي توانم واژه هايي پيدا كنم كه وضع اينجا ر اشرح دهد. فكر نمي كنم در اينجا بچه اي باشد كه هرگز در خانه اي زندگي كرده باشد كه تانك هاي اسرائيلي ديوارش ر ا سوراخ نكرده و برج هاي ارتش اشغالگر از فاصله نزديك آن را زير كنترل نگرفته باشد .فكر مي كنم، هر چند مطمئن نيستم،كه حتي كوچك ترين بچه هاي اينجا مي فهمند كه زندگي در همه جاي جهان به اين شكل نيست.دوروز پيش يك بچه ي هشت ساله با شليك يك تانك اسرائيلي كشته شد و بچه هاي اينجا نام او را در گوش من زمزمه مي كنند.علي!يا پوستر هاي او را روي ديوار نشان مي دهند.بچه ها همان طور دوست دارند مرا به تمرين عربي شكسته بسته وادار كنند و از من مي پرسند«كَيف شارون؟»و مي خندند.وقتي من با عربي ناقص مي گويم«بو ش مجنون،شارون مجنون»،البته اين چيزي نيست كه واقعاً به آن معتقدم. بعضي بزرگسالان كه انگليسي مي دانند حرف مرا تصحيح مي كنند.«بوش مجنون نيست،تاجر است».امروز سعي كردم ياد بگيرم بگويم «بوش يك وسيله است»،ولي فكر نمي كنم درست ترجمه شود. به هر حال اينجا هشت ساله هايي هستند كه درباره ساختار قدرت در جهان خيلي بيشتر از آن مي دانند كه من چند سال پيش مي دانستم،حداقل درباره ي اسرائيل چنين است"(شرق ،12/8/1382) .

بازگشت

[29] (جنگ و دموكراسي، ص 188).

بازگشت
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان