صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

مدیر انجمن: sajjad

قوانین انجمن
۱. برای ارسال مطلب در مبحث های این انجمن ابتدا با نام کاربری خود وارد شوید و سپس گزینه ی ارسال پاسخ را بزنید.
۲. در صورتی که عضو سایت نیستید و یا قصد ارسال مطلب با نام کاربری ناشناس را دارید پس از زدن گزینه ارسال پاسخ با مشخص کردن نام کاربری دلخواه مطالب خود را ارسال کنید.
۳. دقت کنید به لحاظ برخی حساسیت ها تمامی ارسال ها در این انجمن پس از تایید افراد مربوطه نمایش داده خواهد شد.
قفل شده
Ali
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
پست: 577
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 22 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: قوچان
Has thanked: 2 times
تماس:

صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط Ali »

پنجمین نفر روی صندلی داغ :
[CENTER]

*آقای محسن معصوم زاده*
[/CENTER]
AMQ
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط Samaneh »

سلام
خوب هستين ؟
براي دست گرمي :

1. از بين ساز هاي موسيقي چرا سنتور و انتخاب كردين ؟

2.كلاس خط رفتين يا از اول خطتون فوق العاده بوده ؟

3.فكر كنم طراحيتونم خوبه، نه ؟

4.تا حالا شده سر كلاس جزوه بنويسين ؟
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
MOHSEN
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 274
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 25 مهر 1389, 8:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط MOHSEN »

سلام ،مثل همیشه عالیم ،ممنون.

1- پس از دیدن فیلم سنتوری، البته کلا به موسیقی سنتی علاقه دارم.

2- فوق العاده ؟؟؟؟؟!!!!!!
ریا نشه ولی من نوشتن رو قبل از رفتن به مدرسه از برادر بزرگترم یاد گرفتم. کلاس خط هم نرفتم.

3- هی ..... دستی به قلم دارم

4- یه بار بغل دستیم رفت بیرون سر کلاس آ.انذابی یکم جاش نوشتم ،یه بارم حس کردم که باید جزوه بنویسم یکی دو تا نفس عمیق کشیدم حسش رفت !
محسن معصوم زاده، نه محسن است نه معصوم زاده
نمایه کاربر
mahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
پست: 476
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط mahdi »

سلم محسن جان چه خبرا؟؟؟
و اما سوالاتم...
1- چرا نمیای خونه ما یه سنتوری بزنی؟؟
2- واسه چی سوپری سر کوچه خانه مشهدتان اینقد جنساش گرونه؟؟؟؟
3- شلوار مهدی اسماعیل پور رو چرا سوزوندین؟؟؟ بخاری رو عوض کنین .. گرم نمیکنه.خیلی خانتان سرده...
4- طبقه پایینتان واسه چی مثل خانه ارواح می مونه؟؟؟
5-خانتان واسه چی قاسم آباده؟؟؟ از کیه اونجا می شینین؟؟؟
6-کاربرد اتاق کوچیکه خانتان چیه؟؟؟؟
7- شنیدم مشهد سنتور تدریس می کنی.. وقت کردی دست ما رو هم بگیر؟؟؟؟
8- تاسوعا عاشورا چقدر شله خوردی؟؟؟ واسه چی تو قاسم آباد شله نمیدن؟؟؟
9- اصول دین چند تاست؟؟؟؟
10- هماهنگه؟؟؟؟؟
زندگي كوتاه است بگذر ببخش بخند
نمایه کاربر
MOHSEN
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 274
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 25 مهر 1389, 8:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط MOHSEN »

سلام مهدی جان، خبر سلامتی و خنده رو لب رفقا.

1- باشه میام خونتون یه سنتوری می زنم، فقط داداش این خونه شما همچین رطوبتش بالاست منم شنا بلد نیستم (اصلا چه ربطی داشت؟!!)

2- سید ارزان فروش ؟

خواب در وقت سحرگاه گران می گردد
آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد

تقصیر خودش نیست، شما ببخش.

3- مشکل از بخاری نیست مشکل از خونس، میخاستیم مهدی رو آتیش بدیم خونه گرم بشه که فرار کرد!
خودمون شبا وقت خاب یه چار لیتری بنزین میریزیم رو خودمون آتیش مشزنیم یکم گرم میشیم میخابیم ولی مهمونا یکم لوس بازی در میارن.

4- اونجا خونه نیست مغازست که پلمپ شده، روح چیه آقا جن!
ولی جنای خوبین، حق همسایگی رو به جا آوردن، دوسشون داریم ،دوسمون دارن.

5- آخه خونمون قاسم آباده (سواله پرسیدی؟) یه سالی میشه ،اگه الان اینجا بودی میپرسیدی قبلا کجا بودین؟

6- واسه ما که کاربرد نداره ولی یه زمانی کلوین صفرشو اونجا پیدا کرد، یه بار اومدیم پرورش خرس قطبی بزنیم خرسا توش یخ زدن مردن، الانم میخایم سرد خونش کنیم میت بیاریم بذاریم همچین یخ بزنه که اگه بعد سی سال از خاک در آوردنش هنوز یخش باز نشده باشه.

7- پذیرای علاقه مندان هستیم.

8- تو قاسم آباد شله دادن، خوبشم دادن، ما هم خوردیم.
ما شله خوردیم در تاسوعا صبح، تاسوعا ظهر، تاسوعا شب، عاشورا صبح، عاشورا ظهر، عاشورا شب، روز بعد از عاشورا صبح، روز بعد از عاشورا ظهر .....................................................................امروز صبح، امروز ظهر، ان شا الله امشب ...................................................................صبح روز قیامت، ظهر روز قیامت ............

9- اصول دین پنج بود، دانستنش گنج بود، اول خدای یکتا ............

10- چه حرفی بود زدی ؟؟؟؟!!!!
نظام هستی بر پایه ی هماهنگی بنا شده، کلا دیفالت هماهنگه.
اگه نماهنگ(ناهماهنگ) شد خبرت می کنم .
محسن معصوم زاده، نه محسن است نه معصوم زاده
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط Samaneh »

تا حالا شده گاهي دلتون از هرچي آدمه بگيره !؟؟
اصلا بنظرتون ميشه ؟
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط Samaneh »

روزي مردي نزد روانپزشكي ميرود و ميگويد غم و ناراحتي بزرگي در دل دارم گويي غم تمام دنيا در دل من است روانپزشك به مرد ميگويد من كاري براي تو نميتوانم انجام بدهم ولي در فلان شهر دلقكي هست ،هر كس كه نزد او ميرود تمام غم ها وناراحتي هايش را فراموش ميكند ، تو نيز نزد او برو حتما حالت خوب ميشود . آن مرد براي مدتي سكوت ميكند سپس لبخند تلخي ميزند و ميگويد : آن دلقك من هستم !

به نظرتون مرد داستان ما بايد چي كار كنه تا غم و ناراحتيش و فراموش كنه؟



من خودم زیاد غمگین نمی مونم، در سخت ترین شرایط حداکثر دو روز، واسه همین شاید نتونم جواب خوبی به شما بدم.
ولی به نظر من وقتی آدم واسش مشکلی پیش میاد، بهتر به داشته هاش فکر کنه نه به نداشته هاش و چیزایی که از دست داده.
در سخت ترین شرایط هم واسه همه ما یه خدایی هست که همیشه جزو بهترین داشته های ماست.



پوووووووووه عجب حرف میزانی بود.
خودم حال کردم.





خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
قصه شب

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط قصه شب »

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

نظرتونو در مورد اين قصه بگين:

يكي بود يكي نبود

يك بامدادي بود دقيقا ساعت 01:18 در يك شهر كوچك سرما زده بنام قوچان توي يك اتاق از خوابگاه هاي دانشجويي كه چند تا دانشجو حسابي خسته خواب بودن كه اين چند

نفر در اين شرايطي كه هستن هميشه گوشياشونو روي حالت بيصدا ميذارن اما يك نفر از اونا از بس خسته بود يادش رفته بود گوشيشو بيصدا بذاره از قضا در همين ساعت مذكور

گوشي يكي از اين چند دانشجو محترم زنگ ميخوره( و همه هم در خواب) بنده خدا با چنان حالتي از خواب ميپره كه خشكش ميزنه طوري كه فقط به گوشيش ذول ميزنه و حتي

گوشي رو قطع هم نميكنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تا اين كه يكي از دوستاش ميادو گوشي رو بيصدا ميكنه حالا دوستاش بهش ميگن كي بود و هيچ جوابي نميده و اون دوستش هم كه گوشي رو از دوست شكه شده خودش ميگيره

توجه نكرده گيرنده تماس كي بوده كه به بچه ها بگه خلاصه دانشجو خسته با يك دلشوره اي ميخوابه تا صبح ميشه اما براش سواله؟؟ شخصه تماس گيرنده چي كارش داشته كه

اون موقع بامداد بهش زنگ زده!!!!!!!!!!

و هنوز هم جوابشو نگرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
نمایه کاربر
درکمین

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط درکمین »

برای هر کدوم از صفات و تعریفات زیر یکی از بچه ها رو معرفی کنین لطفا

زرنگ مهدی طالبی

پررو خودم

رک سیروس

بلند امین

سنگین سجاد

جدی عبداله

اخمو unknown

خندون رسول

پیرمرد ابی

ورزشکار مرتضی دروگر

معتاد unknown
سیگاری unknown

درسخون خانوم عبدالهی

خرخون مهدی گیلانی

کوتاه بالایی

ریزه میزه بازم خودش

تپل علی یاقوتی

خوشگل محمد حسین پور

بامزه مرتضی اخلاقی

پاچه خوار ریش

هماهنگ بچه های چهار راه فشار قوی

پایه همه چی رسول

ناهماهنگ مسئول امور هماهنگی

خودخواه نذارین دهنم باز بشه

مغرور ............. ولی خوبه

نامرد رفیق قدیمی

عاشق بهنام هوشیار

دیوانه کم نیستن

کله خر علی دوستی

کینه شتری نمیدونم

بخشنده رضا مرادی

با ادب محمد رضا


با شخصیت یعقوب

کچل محمد رحمانی

بچه زیاد داریم
نمایه کاربر
عاشق

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط عاشق »

عشق و تعریف کن؟

عشق یه چیزی بین کشک ودوغه

عاشقی؟

دوست داشتنو ترجیح میدم

قبلا چطور؟

نه
مرز عشق و جنون؟

دو تا چیز بر هم منطبق مرز ندارن .


قصد ازدواج داری؟


بـــــــــــــــــــــــــــــــــــله با کسب اولین درآمد ماهانه ی مطمئن حتما

نظرت راجع به شعر زیر؟

این شعر نیست تک مصراعه >

خوبه ولی وقتش رو بیشتر کنید !

اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده ....

میتونی واسه شعر بالا یه مصرع متفاوت بگی؟


فشارش رفته بالا سکته کرده
نمایه کاربر
کی به کیه

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط کی به کیه »

نظرت در مورد اساتید زیر:

اساتید:

انزابی توهم توطئه

زارعی بذارید هیچی نگم

زارع کی فک میکرد من الکترونیک پاس بشم ؟

صنمی باهاش نداشتم ولی خط ریشش مارو گرفت


غلامی " فقط من صحبت میکنم"

حیدری باهاش نداشتم


ساعدی تا حالا کسی درس عمومی رو سیزده شده ؟

پوربدخشان ما مخلصشیم ولی باهاش نداشتم


ضابطیان انگار سر کلاس ابتدایی ها داره درس میده

مهدی گلمکانی اردوی خاطره انگیزی رو به پا کرد خدا خیرش بده


عباس گلمکانی باهاش نداشتم


فرهادی نیا به خاطر غیبت انداختم با اینکه گفته بود نمیندازم

گلستانی باهاش نداشتم


داوودی باهاش نداشتم


وحیدبابایی از برنامه نویسی هیچ نفهمیدم

جعفرزاده دوسش دارم با نمکه

ساری زاده اولین استادی بود که تو دانشگاه کلاسش رو رفتم و فهمیدم معلم ریاضی دوم دبیرستانم ازین بیشتر یاد داشت

حقیقی باهاش نداشتم


کاظمی یه حالی به معدلم داد، خدا خیرش بده

فلاح باهاش نداشتم


رستمی باهاش نداشتم


رزازاده باهاش نداشتم

خرمی اولین درسی که تو زندگیم افتادم مدار یک بود، نمره دادن به روش دارت رو به تصحیح برگه ها ترجیح میدن.

بابایی سالانقوچ فامیلش قشنگه،باهاش درس نداشتم

کاربر

و ...
نمایه کاربر
هم خونه ای

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط هم خونه ای »

سلام

هم خونه ایهاتونو معرفی کنین البته هم اتاقی های قبلی تونم شامل میشه؟(آ"ه تغییر کردن)


در حال حاضر
جناب آقای رسول محمدی
جناب آقای سیروس بنایان
جناب آقای روح الله خادمی

ترم پیش

جناب آقای رضا مرادی
جناب آقای حمید خسروی

ترم دو

جناب آقای علی یحیی پور
جناب آقای شاهین سلطانی
جناب آقای سجاد نظری
جناب آقای قاسم موسوی
جناب آقای محمود مسافری


ازشون راضی هستین؟


بله راضی ام، راضی هم بوده ام.


اونا از شما؟


این سوالیه که شما باید ازونا بپرسید


بهترین هم خونه ای ؟


همیشه تو انتخاب بهترین مشکل دارم


کسی بوده و یا هست که بخواین باهاش هم خونه ای بشین ولی اون نخواد؟


دوست داشتم با کسی هم خونه ای باشم، ولی بهش نگفتم که بخاد یا نخاد.


خودتون واسه خودتون چندتا اسم مستعار بگین؟(از همونایی که برا دخترا میذارین ها)

تا حالا اسمایی که رو دخترای برق گذاشتین چی بوده؟
لطفا بگین

؟
نمایه کاربر
yeki bood yeki nabood

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط yeki bood yeki nabood »

سلام

سلام ،خیلی متشکرم از سوالاتون، بسیار سوالای خوبیه، فقط یه مشکلی هست که این هماهنگی زیاد همه گیر نشده شاید یه عده منظور بعضی از حرفامون رو نفهمن، من از اون یه عده عذر می خام.


به نظرت بچه های برق با هم هماهنگن؟

همه که نه ولی اونایی که باید باشن هستن، بالاخره همه جا هم هماهنگ هست هم نماهنگ(ناهماهنگ)

اصلا لازمه که هماهنگ باشن؟

هماهنگی در راس امور است "م.ق.هماهنگ"

هماهنگ باشیم که چی بشه؟

هماهنگ نباشیم که چی بشه ؟؟
باید هماهنگ بود .
من حرفم با شما ملت با نشاط اینه : ای کسایی که هماهنگ نیستید ،هماهنگ باشید

هماهنگی رو میشه تعریف کنی؟به همراه مثال (2نمره)

هماهنگی یه حالت روحیه، باید با وجودت حسش کنی تا بتونی به هماهنگیه واقعی برسی، مثلا وقتی یکی صدا می زنه محسن؟ در جواب به صورت ناخودآگاه میگی هماهنگه یعنی الان تو اوج هماهنگی هستی.
البته سخته فهمیدنش، در کتون می کنم، نمی شه توضیح داد، همونطور که شاعر میگه :
گفتگو رسم هماهنگی نبود ور نه با تو ماجراها داشتیم.

فکر میکنی این مشکل از کیه , از چیه که هیچی هماهنگ نیست؟


دلایل زیادی می تونه داشته باشه، مثلا جدیدا یه عده هماهنگ نما شایعه کردن این هماهنگی محتوای صهیونیستی داره.
البته ما با این شایعات در مبارزه هستیم.
و جواب من به این سوال شما "نوچ" است.(چه ربطی داشت؟؟؟)


اینقد الکی نگو هماهنگه هیچی هماهنگ نیست.

به امید روزی که شما انسان نماهنگ هم هماهنگ بشی.

فعلا

هماهنگ و پیروز باشید
نمایه کاربر
MOHSEN
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 274
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 25 مهر 1389, 8:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط MOHSEN »

Afra نوشته شده:تا حالا شده گاهي دلتون از هرچي آدمه بگيره !؟؟
اصلا بنظرتون ميشه ؟
از هر چی آدمه با هم که نه ولی از بعضیاشون آره
محسن معصوم زاده، نه محسن است نه معصوم زاده
نمایه کاربر
MOHSEN
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 274
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 25 مهر 1389, 8:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ: آقای محسن معصوم زاده

پست توسط MOHSEN »

قصه شب نوشته شده:سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

نظرتونو در مورد اين قصه بگين:

يكي بود يكي نبود

يك بامدادي بود دقيقا ساعت 01:18 در يك شهر كوچك سرما زده بنام قوچان توي يك اتاق از خوابگاه هاي دانشجويي كه چند تا دانشجو حسابي خسته خواب بودن كه اين چند

نفر در اين شرايطي كه هستن هميشه گوشياشونو روي حالت بيصدا ميذارن اما يك نفر از اونا از بس خسته بود يادش رفته بود گوشيشو بيصدا بذاره از قضا در همين ساعت مذكور

گوشي يكي از اين چند دانشجو محترم زنگ ميخوره( و همه هم در خواب) بنده خدا با چنان حالتي از خواب ميپره كه خشكش ميزنه طوري كه فقط به گوشيش ذول ميزنه و حتي

گوشي رو قطع هم نميكنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تا اين كه يكي از دوستاش ميادو گوشي رو بيصدا ميكنه حالا دوستاش بهش ميگن كي بود و هيچ جوابي نميده و اون دوستش هم كه گوشي رو از دوست شكه شده خودش ميگيره

توجه نكرده گيرنده تماس كي بوده كه به بچه ها بگه خلاصه دانشجو خسته با يك دلشوره اي ميخوابه تا صبح ميشه اما براش سواله؟؟ شخصه تماس گيرنده چي كارش داشته كه

اون موقع بامداد بهش زنگ زده!!!!!!!!!!

و هنوز هم جوابشو نگرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!



اینقد میفهمه که نصفه شب زنگ نزنه حتما کار خیلی ضروری بوده و چاره ای نداشته و احتمال میداده که طرفش بیدار باشه.
ضمنا ساعت 1:18 دقیقه که تو خوابگاه وقت خواب نیست ،اونم شب امتحان!!!!!!!!!!!
حالا طرفش نباید به دل بگیره
محسن معصوم زاده، نه محسن است نه معصوم زاده
قفل شده

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 2 مهمان