صندلی داغ : خانم متانت محبی

مدیر انجمن: sajjad

قوانین انجمن
۱. برای ارسال مطلب در مبحث های این انجمن ابتدا با نام کاربری خود وارد شوید و سپس گزینه ی ارسال پاسخ را بزنید.
۲. در صورتی که عضو سایت نیستید و یا قصد ارسال مطلب با نام کاربری ناشناس را دارید پس از زدن گزینه ارسال پاسخ با مشخص کردن نام کاربری دلخواه مطالب خود را ارسال کنید.
۳. دقت کنید به لحاظ برخی حساسیت ها تمامی ارسال ها در این انجمن پس از تایید افراد مربوطه نمایش داده خواهد شد.
قفل شده
نمایه کاربر
گودزیلا

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط گودزیلا »

به نظر شما کجای این جمله اشتباهه(از همه لحاظ):"سگی درحال دویدن و واق واق کردن به آسمان نگریست و به رنگین کمان خیره شد"


1- مگر قراره اشتباه باشه ؟

2- سگ ها احیانا کور رنگی ندارن ؟

3- حالا چه کاری بود ...هم بدو بدو کنه هم واق واق هم نگاه کردن ...خوب این همه کار با هم سخته لابد ...

4- مگر قراره اشتباه داشته باشه اصلا ؟


....
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط metanat »

در جوابیه یکی از سوالات " سینما" مشکلی پیش اومد مجددا سوال ها را با جواب این جا میگذارم ...


______________________________________________________________________________________________

[RIGHT]منظورت از دوتا پیرزن بوسیدن روی ماه شیرین یزدان بخش و رابعه مدنی بود دیگه!



<o:p></o:p>
[/RIGHT]
[RIGHT]بلی منظورم همین دو بانو بودن ...و خوب رابعه مدنی مادر امیر شهاب رضویان هم که یک آدم فوق العاده دوست داشتنیه ...اسماشون تو ذهنم نبود ..مرسی گفتید ...
.......
1)چون اهل سریال ایرانی هستی به نظرت کارهای لطیفی چطوره؟>
[/RIGHT]
[RIGHT] [/RIGHT]
[RIGHT]من صاحبدلان را دوست داشتم ...تو کار هاش ...>[/RIGHT]
[RIGHT]بعد داستان ِ این قلب ِیخی را این وسط نفهمیدم ..دور بود از لطیفی...میشد دید و خندید گاها [/RIGHT][RIGHT]و سری جدید " ساخت ِ ایران " هم که تا قسمت 4 ام دیدم ...دو قسمت اولش خاص و خوب بود 3و4 دیگه بد شد [/RIGHT][RIGHT]
2)نظرت راجع به فیلم مادر علی حاتمی چیه ؟(برای تشخیص دیدگاهت راجع به سینما این سوال رو پرسیدم)
[/RIGHT][RIGHT] [/RIGHT]
[RIGHT]هر وقت نگاه میکنم ...انقدر عظمت داره به نظرم...چه بازی ها ...چه قداست ...هر کار بکنن و هر چی با این مضمون ساخته بشه...تکرار شدنی نیست ...از فیلم هایی که میشینم پاش و سکوت میکنم تا آخر بدون حرفی نگاش میکنم ...[/RIGHT]
[RIGHT]
3)اگه بهت میگفتن جای یه بازیگر توی یه فیلم بازی کن چه بازیگری و چه فیلمی رو انتخاب میکردی؟ [/RIGHT]
مهدی احمدی ...شبهای روشن ...>

[RIGHT]
4)فیلم راه آبی ابریشم رو دیدی؟اگه آره به نظرت ارزش این همه خرج رو داشت؟(6میلیون دلار) >
[/RIGHT]
[RIGHT]نه ندیدم ...[/RIGHT]

[RIGHT]5)به نظرت چرا امسال فیلم های اول توی جشنواره خیلی مورد توجه تماشاگران بود؟ [/RIGHT]
[RIGHT]چند سال ِ که این طوری هست ...چون آدم های با هدف تری ...فیلم اول را کار میکنن ...شاید ...نمیدونم ...از خواهرم میپرسم ..اطلاعاتم کامل بشه ...
.
.
.
.
.
.
داستان همچنان ادامه دارد
[/RIGHT][RIGHT]..[/RIGHT][RIGHT].[/RIGHT][RIGHT].[/RIGHT][RIGHT].[/RIGHT][RIGHT].[/RIGHT][RIGHT] [/RIGHT]
[RIGHT]اااا؟ داریم کرکره را میکشیم هـــــــــا

....[/RIGHT]
نفس عمیق ...
نمایه کاربر
شمع

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط شمع »

جلوی این کلمه ها یه کلمه بنویس
مرد : سخــــت...
مرگ در دریا : رهایی
شهرام ناذری : (ناظری) مسخ
خورد شدن جلوی یه عالمه آدم : به درکـــــــــ
فوت مادر : سکوت
صدای ستار :لوس
روبرو شدن با کسی که یه عمری ازش دور بودی : اشک
عبارات بالا : خنثی...
نمایه کاربر
Ruhollah
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 141
تاریخ عضویت: دوشنبه 23 فروردین 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط Ruhollah »

پســــــــت انتقالی به آقای خادمی...

سلامن علیکم و این ها ...

علیک سلام...

1- هدف از این امر؟انتقال و این ها ....

انتقال؟ انتقال چی؟ انتقال صندلی؟

اگه منظور انتقال صندلیه , واسه این بوده که 1 - به هیچ عنوان نمیخوام روی صندلی داغ بشینم و نخواهم نشست 2 - میخواستم ببینم وسط یک تجربه صندلی داغ واسه سوال کردن چی رو مهم میدونین 3 - میگن که واسه شناخت آدم ها ببین چی میپرسن , نه اینکه چی جواب میدن ( که فکر میکنم درست هم هست ) 4 - میخواستم بدونم تصورم از صندلی راغ درسته؟

2- چه چیزی میتونه اونقدر خسته کنه شما را تا به کوه پناه ببرید و فریاد بزنید و اشک بریزید؟

خسته کننده؟ نه خسته کننده نبوده , ناراحت کننده بوده
چند بار هم اینکار رو کردم , کوه های سیدی , نیمه شب
فوت و غم و حس ناراحتی و تنهایی

3- چرا خدا خودش را نشون آدم ها نمیده؟ یا نمیذاره صداش را بشنویم؟

اول که این سوال رو خوندم یاد یک دیالوگ فیلم لاست افتادم که مضمونش این بود
رهبر باید خاص باشه تا بقیه بیشتر روش حساب کنن
یا مثه جیکوب که فقط چند نفر میتونستن ببیننش
اما نظر خودم اینه که خدا با ناشناختگیش که جذاب میشه
همه انسان ها دنبالشن به یک روشی و یک جوری حس باحالی بهت میده
الان تصور کردم که خدا الان میتونست باهم حرف بزنه و ببینمش , اما .....
نه تصورش هم جالب نیست
یاد ماه رمضون افتادم که تا قبل اذون داری از گشنگی و تشنگی هلاک میشی اما وقتی اذون رو میگن اون حس از بین میره
4- یک نوزاد هم به وجود مادرش شک میکنه همونقدر که یک آدم به وجود خدا؟

نه بهیچ وجه , دو دلیل داره
1- چون هر لحظه داره حسش میکنه , تمام کارها رو مادرش براش میکنه , در نیاز کامله , یک نوزاد مثال زمانی که ما در مشکل بزرگی گیر میکنیم اونجاست که با تمام وجود به خدا اعتقاد داریم , با تمام وجود ازش کمک میخواییم
حتی یک لحظه هم تو اون بازه به وجودش شک نمیکنیم و هر لحظه منتظر کمک شیم
2- هرچی انسان کوچک تر باشه اعتقاداتش قوی تره , هرچه بزرگتر میشیم اعتقادات کمتر میشه
هرچی کوچکتر باشیم اعتقادمون به حامی به سرپرست به خدا به پدر و مادر بیشتر , مثل زمانی که پدر و مادری ما رو تو کوچیکی میندازند هوا , همه ی ما میخندیدیم و اصلا نمیترسیدم , چون اعتقاد و اعتماد داریم به پدر و مادرمون که مارو رها نمیکنند

5- روح الله خادمی از 5 تا چیز که توزندگیش راضیه بگه...

خواستم شماره بزنم اما دیدم بی هیچ ترتیبی بیان بشه بهتره
با اجازه شش نا میگم

رشته ام فوق العاده دوستش دارم و یکی از بزرگترین آرزوهام بود که بیام این رشته
از دوران نوجوانیم واسه کارهای بزرگی که کردم ( یک فیلم کوتاه ساختیم واسه انجمن اسلامی , چندتا تئاتر بازی کردیم , توی مدرسه های خوبی قبول شدم , توی چند مسابقه و المپیاد قبول شدم , توی مدرسه هام انقلاب های بزرگی کردیم :دی و کلی کار های دیگه ای که توی محیطی که بودم انجام دادم :دی
از دوستای صمیمی که دارم , واقعا دوستشون دارم و به عنوان یک برادر واقعی قبولشون دارم
از جراتی که دارم
از رابطه ای که با خانواده ام و فامیلمون دارم , همیشه خدا رو شکر کردم و سعی کردم شاد بکنم همه رو شاد باشیم
از کاری که در این بازه زمانی دارم هم راضیم

6- به متانت محبی از 10 تا 20 نمره بدید در جواب دادن به سوالات ِ خودتون ( دیگه مین را 10 گذاشتم که اقلا اینجا نیفتم : دی)

توی ؟؟؟ متانت محبی امتیاز 9.75 رو میدم چون به نظرم سوال ها رو اشتباه جواب دادید پس این بخش رو افتادین اما بالاترین نمره رو دادم استاد خوبیم ( اعتراض کنین 10 میدم ) :دی
توی آینده متانت محبی واسه صداقت و اینکه داستانی که زحمت کشیدید نمره ی خوبی میدم , اما چون بازم فکر میکنم مفهوم رو اشتباه گرفتین باید نمره کم کنم با عرض شرمندگی ولی باز چون داستانتون محیط جالبی داشت و من خوشم اومد بهتون ارفاق میکنم و 20 رو میدم
توی متانت محبی , چون واقعا به اون چیزی که میخواستم بدونم رسیدم و اینکه با یک صداقت بسیار دوست داشتنی جواب دادید با کمال میل نمره 20 رو میدم
توی صندلی داغ متانت محبی هم چون احساس کردم مقداری کلیشه و شعار دادین بهتون نمره 15 رو میدم

به خاطر اون نمره ای که ازتون کم شد در کل بهتون نمره الف رو میدم یعنی 17
7- 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10؟ این چند شماره مکث ...چشماتون را ببندید..دوست دارید بعد باز کردنش چی ببینید...؟

یکی که خیلی وقته ازش دورم

8- نظر درباره ی این بیت:

دردم از دوست بپرسم که چه کس درد دل داشت/یا که نه در طلب یار خودش را خواهم

افسوس که رسم زمانه نامردی یست و افسوس که کوریم در دوستی

دردم از دوست بپرسم که چه کس درد دل داشت / و در طلب یار خودش را خواهم

9- تنهایی عمق درک میاره؟

تنهایی عمق و درک میاره ؟یا تنهایی عمیق , درک میاره؟ یا تنهایی , عمق درک میاره ؟

10- یک سلام بکنید به یکی که خیلی وقته بهش سلام نکردید...

سلام


این هم از جوابیه ِ سوال گونه ...

تشکر بابت وقتی که گذاشتید
تجربه جالبی بود و تصوری که از صندلی داغ داشتم حقیقت داشت
الان باید بگم واقعا خسته نباشید ,خیلی وقت و فکر و انرژی میخواد


برقرار باشید...

پاینده باشید...
اگر فشار نبود كسي نمي توانست از ذغال، الماس بسازد...
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط metanat »

الان من یک چیز را خوب فهمیدم اینکه چرا انقدر میفتم درس هام را ...اینکه خودم فکر میکنم جواب سوال را دادم اما دور از منظور ِ سوال و چیزی ِ که استاد میخواسته ....

از نمره های خیلی خیلی خیلی خوبتون بسی مرسی...انگیزم رفت بالا کلی کلی کلی ...

اون یک درسی هم که افتادم اره ...درست بشو نیستم گویا ...که طلسم افتادن را بشکنم : دی

برای شعار و کلیشه هم که 15 دادین ...خیلی برام سوال و خواهم پرسید ازتون که چرا و کجا این حس را داشتید ...شعار و کلیشه ...خیلی بده ...اگر این حس را دقیقه ای القا کرده باشم ...به خودم 0 میدم ...واقعا من خودم بودم نمیدونم کجا این را القا کرده ...ااااااااااا رفتم تو خودم : دی...خیلی عجیبه برام ...

ااا پس اگر نمیخواهید روی صندلی باشید ...اتفاق خوبی بود پس در این پست که بشه چند سوالی ازتون بپرسم ...
از جوابیه سوال ِ چرا خدا خودش را نشون نمیده ممنون ....از بقیه اش هم هم ...اما اون زیاد تر ...

تنهایی عمق ِ درک میاره ...منظور بود ...

از کار جالب و بخشی که حذف کردمم ...راستش نفهمیدم ...فکر کنم 17 زیادیم بوده ...: دی

بهروی سپاس زیاده ...
برقرار باشید ...
نفس عمیق ...
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط metanat »

تصویر
[RIGHT] photo by : hamid reza ansari/[/RIGHT]


خودم با اجازه ی خودم و مدیر ان...

1- تشکر میکنم از دوستانی که وقت گذاشتن برام...سوال پرسیدن...جواب های اشتباه و غیر اشتباه و پر از اشتباهات تایپی و .....را خوندن ...

اتفاق جالبی بود واسم ...شاید مرور زندگی گاهی زیاد خوش میگذره ...: دی

یک عکس حس این پاشدن از صندلی را داشت برام ...و این بالا تر گذاشتم ...



پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان ...تصویر
نفس عمیق ...
قفل شده

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 3 مهمان