صندلی داغ : خانم متانت محبی

مدیر انجمن: sajjad

قوانین انجمن
۱. برای ارسال مطلب در مبحث های این انجمن ابتدا با نام کاربری خود وارد شوید و سپس گزینه ی ارسال پاسخ را بزنید.
۲. در صورتی که عضو سایت نیستید و یا قصد ارسال مطلب با نام کاربری ناشناس را دارید پس از زدن گزینه ارسال پاسخ با مشخص کردن نام کاربری دلخواه مطالب خود را ارسال کنید.
۳. دقت کنید به لحاظ برخی حساسیت ها تمامی ارسال ها در این انجمن پس از تایید افراد مربوطه نمایش داده خواهد شد.
قفل شده
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط salia »

سولام

علک سولام

چه قدر با افکار و خواسته های خودت زندگی می کنی؟

آمممم ...40 درصد ...

کاری هست بخوای انجام بدی ولی کسی باهاش مخالف باشه در حدی که نتونی انجامش بدی؟اون کار چیه؟

آره حتما هست ...چرا نباشه ...گاهی یک سری تعاملات ...که خوب جز قوانین مرسوم خونه نیست ...گاهی وقت ها دوست دارم اردوهای عکاسی بیشتری برم ...

چرا از جمعهای شاد خوشت نمیاد؟

همیشه همین طور بودم ...دلم تو جمع های شاد اگر زیاد باشم میگیره ...چون ته ته دلم شاید زیاد شاد یه ظاهری را دوست نداره ...نکه آدم ِ شادی نباشه ...اما خبــــ رک میگم ...جایی که از نوع شادی های دخترانه است زیاد دوست ندارم ...

نظرت در مورد دوربینهایی که تو دانشگاه کار گذاشتن چیه؟

هم چقدر هم که من و تو خودمون را تابلو نکردیم هــــــــــــــا ...خوشم میاد ...سرگرم کننده است ...

اگه بفهمی گروهی از ارازل بیکار واست اسم گذاشتن واکنشت چیه؟

میگم اراذل هستن دیگه منم بد تر از اون براشون اسم میذارم ...

از عطیه خبری داری؟

الهی بگردمش...نه به خدا خبر ندارم ...

اگر قرار کوه بذاریم میای؟(ندا هم باشه)

نــــــه ...بعیده ...گفتم با دوستا و این ها جایی نمیرم ...خانواده هم اجازه نمیدن ...

نسبت به آدمایی که حرفشون با عملشون فرق داره یا حاضرن بنا به دلایلی خواسته هاشونو برعکس نشون بدن چه حسی داری؟

معمولا محل نمیدم خودشون خفه بشن : دی( آقا تیکه کلام ِ خوابگاه ِ ماست ببخشید )

اگه بفهمی یکی که هر روز جلو چشماته همچین خصوصیتی داره چه برخوردی باهاش داری؟


میگم سعی میکنم زیاد باهاش هم کلام نشم یا موضوعاتی را پیش نیارم که بخواد مانور بده ...

آدم خود خواهی هستی؟

اره هستم ...اما کمــــه ..خودخواه بودن برای هر کسی لازمه ...

چه خصوصیت اخلاقی ای دوست داشتی داشته باشی ولی نداری؟

آمممممم....دوست داشتم آدم خوش بینی میبودم ...


نکته مثبتی تو صندلی داغ دیدی که بخوای کسی رو مجاب کنی که بیادو بشینه رو صندلی؟اگه آره چیه؟

آره دیدم ...این که واقعا ناخودآگاه سوالایی پرسیده میشه که به واسطه ی اون یک مروری میکنی زندگیتو جاهای خوبشو بدشو...خودمون به خودی ِ خودمون این کارارو نمیکنیم آخه ...

دوست داری نفر بعدی صندلی داغ کی باشه؟

ریحانه رامشینی عزیز...انرژیشو دوست دارم ...میخوام ببینم جواب چی میگه ...

خدا قوووووووووت

قربون ِ شمــــــا بانو وحیده جانم :*
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
نمایه کاربر
venous
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 104
تاریخ عضویت: دوشنبه 1 آذر 1389, 8:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط venous »


سلام به به متان بابا

سلام بر ناهید خانم جانم

حالتون چطورهههههه

خیلی گفتم ...بازم میگم ...اوکی ِ اوکی ام ...

چند تا سوال کوچولو داشتم

در خدمتم ...

اگه مابین تکراری در اومد به بزرگواریه خودتون مارو ببخشید دوستان جای خالی نذاشتن و همه رو پرسیدن

اختیار دارید ...

1.قشنگترین لحظه ی زندگیت ؟

قش
نـــگ...یک طرحی برای بنیادملی انجام میدادم ...روز تحویل طرح و بدون ایراد بودنش و اینکه فهمیدم تو حسابم مبلغ قرارداد را ریختن قبل تحویل ...انقدر حس خوبی بود ..انقدر حس خوبی که نمیتونم توصیفش کنم ...و اینکه مستقیم اومدم و رفتم دوربین گرفتم ...وای چقدر خوب بود ...وقتی از در اونجا اومدم بیرون فکر میکردم برای 18 سال زندگیم همین کار بس بوده ...و کـــلا روز 10/4/89 را هیچ وقت هیچ وقت فراموش نمیکنم ...


2.حست موقع ثبت نام؟

خوب حس من با حس شماها فرق داشت ...چون من ثبت نامم دانشگاه باهنر کرمان بود ...و خوب خیلی خوب بود ...رشته ی خوب دانشگاه خوب...یک کار باحالی که دانشگاه باهنر میکرد از همه ورودی ها به همراه خانواده عکس میگرفت و همونجا میداد ...کلا خیلی حس های خوبی بود ...کلا من اول هر چیزی خیلی راضی ام ...حتی وقتی اومدم قوچان انقدر خوشحال بودم حد نداشت ..حالا پیدا کنید پرتقال فروش را ...


3.سال پیش دانشگاهی که به دانشگاها فکر میکردی دوست داشتی کدوم دانشگاه قبول شی؟

طبیعتا فردوسی...اما اواخرش به اینکه شهر دیگه باشم زیاد فکر میکردم ...چون جون خودم تریپ مستقل بودن و این ها را دوست داشتم ...واسه همین کرمان هم برام خیلی ایده آل بود ...

4.اگه بهت بگن الان میتونی مهمان شی به یه شهر دیگه جز مشهد که خانوادت هستن کدوم شهرو انتخاب میکردی؟

آخ گفتـی...اتفاقا دوستای کاشانیم دو نفر هستن دعوتم کردن این روزها برای یک اردو کویر خیلی هم اصرار اصرار...دوست داشتم برم کاشان ...که نمیشه ...
اما همیشه تهران را دوست داشتم ...چون دوست های خیلی خیلی خیلی خیلی خوبی دارم ...


5.اگه یه شب دیگه دعوتت کنیم بیای و تا صبح بیدار بمونیم حاضری قبول کنی؟(به خاطر اون شب و دیر رفتنم سر کلاس آز یه شیرینی افتادم)


آره پایه ام ...اما فکر کنم دیگه تکراری میشه ..هرچیزی یک بارش و بداعت همون بار اولش قشنگه ...فکر نکنم اونقدر دیگه بهمون خوش بگذره و نکته ی بعد این ِ که با ندا به این نتیجه رسیدیم که خوبیش این بود بعد بلافاصله عید شد اعترافای بچه ها را یادمون نبود تحلیل کنیم : دی
جـــدی شیرینی افتادی؟ ای بابا ..سر کدوم کلاس ..چه خوشی گذشته به بچه های اون کلاس پس: دی


بد نیست اگر هر از چندگاهی به یاد آورم

با چه چیزهایی شوق و هیجان زنده می شود درونم....

چقدر آدمی ساده است، اگر خود بخواهد
نمایه کاربر
نمای_ کاربری

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط نمای_ کاربری »

سلامن علیکم خسته نباشی!

سلام و علیک و سپاس///

یک نمای_ کاربری_ خوب چه نماییه؟

یک نمای خوب...برای من این ِکه اگر برهه برهه عوض میشه حال و هوای اون برهه ات را توش نشون بده ...یک جور نشونه ی حال ِ خود میشه ...

چند وقته عکس کاربریت رو عوض نکردی؟

برای عکس کاربری این جا ..زیاد دقت نمیکنم ...بعد هم اوومدم عوض کنم ...عوض نمیشد دیگه حوصله نداشتم ...اما کلا عکس پروفایل خیلی برام مهمه ....

نظرت چیه همه بچه ها عکس خودشون رو مثل آقای بنایان به عنوان نمای_کاربری بذارن؟

ما که مشکل نداریم ...ولی خوب خیلی ها دوست ندارن ...

عکس کاربری خانم غوث رو دیدی؟به نظرت اون چیزی که اون دختره اون بقل گذاشته؟!

دوربینش نیـــــست احیانا ؟ ولی نمیدونم چرا میترسه ازش...

به غیر از خودت با عکس کاربری کدوم یکی از بچه ها بیشتر حال میکنی؟

با عکس محدثه خانم عزیز...
نمایه کاربر
ایرانسل

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط ایرانسل »

سلام ....

سلام...

نخسته خواهر...

خسته نیستم ...

نظرتون در مورد ایرانسل؟؟؟؟؟

اپراتوری هست ...برای خودش دیگه ...چقدر مهم کردن این ایرانسل را ...: دی..همه ازش میپرسن ...

تاحالا شده سیم کارتتونو گم کنین یا دور بندازیدش؟؟؟؟؟ کجا؟چرا؟چطور؟...؟

آره ...تو همین دانشگاه...هنوزم برام سوال چی شد...
خیلی خوش و راحت در جیبی از کیف پولم گذاشته بودم و خیالم بود که اونجاست ...
یک روز یکی از دوستان زنگ زد خونه که متانت زنگ زدم بهت یک آقایی برداشتن...گفـــــــــــتم بــــــــــله ؟ اون سیم کارت که تو کیفم خاموشه که ...رفتیم دیدیم بله نیست ..
بعد چند روز هم از بچه های دانشگاه از همون سیم کارت به شماره همراه اولم که سیو بود تو اون سیم کارت بهم اس ام اس زدن ...اونجا بود فهمیدیم بله تو دانشگاه دزد هم هست ...اون هم تا این حد ...نمیدونم واقعا ...بیشتر دوست ندارم دربارش صحبت کنم ....


اگه احیاناشما سیم کسیوپیداکنین چیکارش میکنید؟؟؟

پیدا کردم انداختم تو باجه ی پستی...


و...؟؟؟؟

و اینکه حس خوبی سوالات شما برام اصلا نداشت ...معمولا وقتی اتفاق های بد یادم بیاد حس خوبی نخواهم داشت ...
بهرروی متاسفم برای آدم هایی که به خودشون اجازه ی هر کاری میدن ...


تا جایی که میشه بیجواب نذارین ....ممنون
نذاشتم ...خواهش...
نمایه کاربر
نظرسنج

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط نظرسنج »

نظرتون در مورد افراد زیر:

اساتید غلامی

من باهاشون نداشتم اصلا تا حالا ...

انزابی

خیلی با شعورن ...واقعا آدم کاملی هستن ...

زارعی

خدا خیرشون بده چون اگر نبودن من 3 درسی که با ایشون داشتم را با هر استادی دیگه داشتم میفتادم

زارع

شبیه معلم های مدرسه میمونن ...

رجب زاده

نداشتم ...

زنده دل

خیلی دم از قانون میزنن اما جای جاش آدم بی قانونی هم هستن ...

پوربدخشان

نداشتم ...

خرمی

واقعا دوستشون دارم ...نه بخاطر زبانم ابدا ...به لحاظ درونی آدم دوست داشتنی ای بودن برام ...

هم کلاسیها: یک صفت خوب ویک صفت بد لطفا بی رو دربایستی!


( خوبــــــــــ من اصلا نمیشناسم ...واقعا میگم من با معدودی تعامل بیشتر نداشتم ...اونهاییی که داشتم را میگم اما واقعا خیلی را هنوز به فامیل فقط میشناسم حتی نه چهره ..بهرروی معذرت)


رضا مرادی...حس میکنم آدم تلاشگر و موفقی هستن تو مهارت هایی که دارن
امید مکتب دار...نمیدونم
یعقوب ملاح...نمایش هفته ی خوابگاه را داشتم چند وقت پیش نگاه میکردم ...استعداد بازیگری...به ظاهر جدیشون نمیاد جالبه
توحید خراسانی...تو چت روم نیمباز که ما را انداختن بیرون : دی...///فکر میکنم ایشون هم تو حوزه ی مهارتی خودشون موفق باشن
محسن معصوم زاده...دود عود را با سرعت بالا زدن و زدیم با هم ...: دی///
روح الله خادمی...جالب بود برام علاقشون و پیگیریشون تو جشنواره فجر ...
سیروس بنایان مقدم...فکر میکنم آدمی رک باشن ...و جدی تو کارشون ...
رسول محمدی...ترم پیش تازه شناختم ...فراهم کردن موقعیت هایی طنز...!
میلاد بهادری...نمیدونم
امین برفه ای...نباشن فکر نکنم بفمم تاریخ امتحان و اتفاقی در کلاس مدار 2 را ...: دی////فکر میکنم نگران مملکتشون باشن ...
وحید پرنده...نمیدونم ...
وحید مهاجر...نمیدونم ..
علی سلیمانی...نمیدونم
محمد علیزاده...نمیدونم
رامین حیدر بیگی...نمیدونم
مهدی گیلانی...نمیدونم
علی یاقوتی...- تشکر میکنم کلا برای اتفاقای سایت ازشون...تو همه زمینه ها فعالیت دارن ...و موفق هستن و آروم و بی حاشیه ...
پویا دادپناه...نمیدونم
ناصر رشیدی...نمیدونم
محسن قامتی...یادمه برای بابام که اومده بودن یک بار دانشگاه بلند شدن توسرویس : دی...مرسی...برای فوت خدابیامرز پدر خانم ساجدی فر هم زحمت کشیدن زیاد ...
ابراهیم ولی زاده...نمیدونم
شاهین سلطانی...نمیدونم
سجاد نظری...نمیدونم
محمد سلمانی...فکر میکنم آدم با هدف و موفق
اقایون اسماعیل پور..نمیدونم
مهدی شریعتی ...نمیدونم
محمد حسین پور...اشتباه نکنم دیروز شیرینی قبل سفر را خوردم ...( من فامیل چند نفر را کلا اشتباه میکنم ...)
مرتضی اخلاقی...بعضی کلاس ها که استاد ها بلد نیستن جو سنگین کلاس را بشکنن بنظرم وجود امثال آقای اخلاقی لازمه ...من شخصا کلاس های خشک درس را نمیفممم
علی دوست پرست..نمیدونم
جواد خاکباز...نمیدونم
محسن جمالی...نمیدونم...


خانم ها را آدم بخواد بگه دسترسی داره راحت تر اگر ناراحت بشن و بگن چرا و این ها ...اما آقایون نه ...لذا اگر حرفی زدم که احیانا به مذاقی خوش نیومد معذرت میخام...دیگه ویژگی صندلی ِ...
نمایه کاربر
Foreign

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط Foreign »

[LEFT]Hello

هلــــــــــــو...

How are you

آیم فیان تنگ یو اند یو ...

Just one question

What do you think about the picture/image
http://img4up.com/up2/71757724227615314977.jpg

یاد آهنگ محسن نامجو افتادم ...یک هوای الکی ...یک فضای الکی...از شهر برو بیرون هوات عوض شه...یک هوای الکی...
اینکه خیلی از آدم های این عکس الکی اند ...و شاید یک کاور که تنشون میکنن و تا چیزی دیگر گونه باشن ...این فکر اولی بود که به ذهنم رسید ...

Thanks
یور ول کام ِ شما ...

Back later

ویویل سی یو ...

bye
بای///
[LEFT][LEFT][BLOCKQUOTE]


[/BLOCKQUOTE][/LEFT]

[/LEFT][/LEFT]
نمایه کاربر
sajedifar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 147
تاریخ عضویت: جمعه 25 فروردین 1391, 4:50 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط sajedifar »

مجددا سلام.

سلام عزیز ِ دل

یه سوال دیگه برای اینکه راحتت کنم...
سعیده جانم الان بهم میخوره راحت نباشم تصویر

چیزی از بچه های الکترونیک 88 تو دلت هست که 100% هست بگو.چه تکی چه جمعی.

می شنویم...

خیلی کلی بود ..شاید ریز تر و موضوعی تر میگفتی برام راحت تر بود ...نمیدونم گاهی چیزی که تو دلم هست نمیدونم اشکال ِ من ...یا اشکال این آدم ها ...وقتی خوب نگاه میکنم میگم شاید ایراد ِ من باشه ...یک چیز کلی هست ...من هیچ انگیزه ای واقعا ندارم برای اومدن به دانشگاه ...گاهی تو دبیرستان بودم اگر روزی بود که درس سختی داشتیم میگفتم خوبــــ میرم فرضا دوستم ثریا را ببینم ..یک انگیزه بود واسم که بیام دانشگاه ...اما حالا واقعا خیلی خیلی اتفاق میفته که میگم خب چرا نشد دانشگاه اونجوری که باید ..چرا لیسانسی که باید خیلی خوش بگذره برام یک چیز ناخوشایند بود ...چرا آدم ِشبیه خود کمه ...نمیدونم ...بخوام فکر کنم دلم میگیره ..دربارش فکر نمیکنم...اما به طور کل شاید بیشترین چیز این بود که یا من خودم را از بچه ها دور کردم یا واقعا دورن از من ...

و اینکه گاهی یک سری شبهه است برای خیلی ها ...من خودم آدم بی خیالی ام تو این زمینه ...فرضا برای درس من چنتا برخورد بد دیدم ...نمیدونم اینکه اگر یکی مثال را میزارم برای خودم اما این حرف دل چند نفری هست ...اینکه اگر یکی از پس درس هاش نمیتونه بر بیاد ...یا ترمی مشروط شده یا درس هاش را زیاد میفته بخواهیم فکر کنیم این آدم هیچی نیست ...چنتا حرف خیلی خیلی بد من خودم شخصا شنیدم که واقعا دلم شکست ...نمیدونم برفرض من اصلا ان تا درس افتاده باشم ...چقدر باید رو برخوردامون با اون آدم تاثیر بذاره ...یا چرا باید جوی را درست کنیم که اگر یکی افتاد واسه اینکه بخاد بره سر کلاسش حواسش باشه که هم کلاسیاش نبینن و ...گفتم من خودم آدم خیلی ریلکسی ام ...حرفی که به خودم زدم گفتم بــــــــه درک ...یه همین راحتی ...اما خیلی ها نمیتونن انقدر راحت بگذرن از کنار برخورد ادم ها ////من گفتم درسی را چند بار افتادم به خودم ربط داره ...چون من نباید به این ها جوابگو باشم که، اول خانوادم دوم خود...اما خبــــ گاهی بعضی نگاه ها حرفا دل آدم را میشکنه ...یکم هوای هم را بیشتر داشته باشیم ...

این هم یک درد دل طولانی سعیده خانم ِگل ... تصویر
وسیع باشو تنها و سر به زیر و سر سخت...
نمایه کاربر
سوال ای

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط سوال ای »

سلام

سلامن علیک

خیلی از هم اتاقیات تعریف کردی بگو که

تعریفی اند چون ...

1- خوابگاه چندی؟

به روایتی 11 به روایتی 7

2- اتاق چندی؟

702...

3-هم اتاقیات کیان...رشته هاشون ؟

آ»»»

ندا خانم عزیزی ِ گل گلاب ...برق هستن ایشون که ...
سمیرا ( عزیز پور)( خوب شد ندا بود بهم بگه فراموش کرده بودم ) انقدر آروم و درس خون ِ که حد نداره ...از بچه های نرم افزار 88
سعیده اسلام دسوت تخت بالا سر ِما ...شدیدا دوست داشتنی نرم افزار 89
مهسا خانم آقا گل زاده بهش انیشتین اتاق ِ ما ...نرم افزار 89
مریم عزیز ِ حبیب زاده ...آرومم و مهربون اتاق نرم افزار 89



بعد دیگه بگو که

4- وزن؟

بعـــــــــــله ! 55


5- قد؟

1.59

6- سایز پا ؟

38-39

7- تمام وسایل تو کیفت همین الان دستت را بگو ؟

آ»»»
کیف پولم
شناسنامه و کارت ملی و دانشجویی ام ته کیفم
کارت حسابی که از بانک واسه وام گرفتم الان باز نشده بسته اش تو کیفمه
دفترم
یک تعدادی عکس آنالوگ
آدامس
یک جا سوییچی مال ِ دوستم ثریاست صد سال پیش خواستم بهش بدم یادم رفته ...
همین دیگه ....


فعلا ...
فعلن ...
نمایه کاربر
ایرانسل

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط ایرانسل »

سلام مجدد....

سلام ...

در کل ببخشیدکه حالتونو بدکردم.... بگذریم

..........................
اگه لازم باشه یکی ازخانما و یکی ازآقایون(بچه های کلاس) به عنوان سوژه عکسیتون باشن به چه کسایی بیشنهاد همکاری میدین؟؟؟


سوژه ...آ»»»

خانم ها ...مطمئنا سیما خانم سجادی ...یک آرامش و متانتی ! در چهرش هست که برای پرتره فوق العاده میشه ...اگه ضمیمه عکس صدا با ریتم خاصش هم باشه چه بهتر ...
از بچه های ورودی 89 هم که نیوشا مصطفایی هم خوابگاهیم ...یادمه سر کلاس ریاضی مهندسی فقط بهش نگاه میکردم که تو چه پوزیشنی ازش میشه حس گرفت ...و یک چنتایی پرتره ازش دارم ...چشماش حس خوبی داره
آقایون هم ...نمیدونم دیگه انصافا ...واسه پرتره برام مهمه که عمق نگاه و سو نگاه داشته باشه سوژم...تو این رده سنی والا کار نکردم با اقایون : دی...فکر هم نکنم کار کنم ...چون طبیعتا شناختم از خانم ها خیلی بیشتره و برای حس گرفتن ازشون کارم ساده تر ...
نمایه کاربر
sajedifar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 147
تاریخ عضویت: جمعه 25 فروردین 1391, 4:50 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط sajedifar »

دوباره سلام متانت خانم عزیز.
نتونستم بعد از خوندن متنت با توجه به احترام زیادی که برات قائلم چیزی نگم و انتقاد نکنم.
منم قبول دارم که اون تصور و انتظاری از دانشگاه و دوران دانشجویی داشتیم براورده نشد اما اینکه شرایط و موقعیت پیش اومده رو چطور بگذرونیم و اینکه خوب بگذره یا بد دست بیشتر دست خودمونه...
دوستا و ادمای زیادی اطرافمون هستن،کافی یه کم خوش بین باشیمو انتظار نداشته باشیم همه مثل ما باشن و مثل ما فکر کنن،مسلما کسی با شخصیت و منش متانت خانم گل اطرافت پیدا نمی کنی.اگه همه مثل هم بودن و مثل هم رفتار می کردن چطور می تونستی از بینشون بهترینها رو تشخیص بدیو برای رفاقت انتخاب کنی؟پس تفاوت ها رو باید بپذیری و ازش کمال استفاده رو ببریم و کاری کنیم روزهامون قشنگ بشن.
در مورد قسمت دوم صحبتاتم باید بگم قبول دارم یکی دو باری پشت هم نبودیم اما من اینطوری فکر نمی کنم شاید اشتباه برداشت شده باشه شایدهم افرادی باشن که این برخورد و داشته باشن اماانگشت شمارن که نباید بهشون توجه کرد وگرنه کلاهمون پس معرکه ست و اینکه نمی شه همه عالی و ایده ال باش. مطمئنم اکثر بچه ها شخصیت افراد براشون مهمه نه تعداد واحدای پاس شده و معدل.
درمورد جمله اخرتم باید بگم شاید شرایطش برای تو پیش نیومده باشه اما بچه ها هوای همو غیر از همون عده ی انگشت شمار،دارن و بارها و بارها بزای خود من اثبات شده و به شخصه اکثر بچه ها به گردن من حق دارن و خیلی دوست دارم که بتونم جبران کنم و از این فرصت استفاده می کنمو از همه ی کسایی که به من لطف داشتن تشکر می کنم.
ببخشید اگه دوستای خوبی نبودیمو این حس در تو بوجود اومده.بازم ممنون برای حوصله و وقتی که می زاری.



____________________________________________________________________

ممنونم سعیده عزیزم...
یک حرف همیشه مامانم میزنن و خیلی بهم یاد دادن که بهش عمل کنم و اون هم این که" به تفاوت ها احترام بذار" ...
من هم همین را تا جایی که بتونم عمل میکنم ...
حتی گاهی میام و خونه میگم از آدم هایی که دورم ازشون ...میگن مگه میشه تو فقط اونجایی ...همه که با همن...چرا تو فقط دم از دوری میزنی ......!!!: دی
نمیدونم چقدر و چند درصد از حرفایی که مثلا زدم را شما تو عملم دیدین ..بیشترین تلاشم این ِ که شرایط را برای خودم جوری بوجود بیارم که اذیت نشم ...و نذارم اطرافیانم اذیت بشن ...
گفتم برا خودمم سواله گاهی که شاید چرا من دورم ...چرا همه با هم میتونن باشن ...من شاید نه ...هیچ وقت انگشتم را کامل سمت آدم ها نمیگیریم ...برای همین هم هست که شاید وقت درد دل باشه یکم میرم بالا منبر اما تو دلم موقعی که با بچه ها هستم این را نشون نمیدم ...نکه باشه و نشون ندم نه ...تو شرایط معمولا راضی ام یک پله عقب جلو که میشه ...و فکر میکنم ...اون دور بودنی که شایدم خودم باعثشم میاد جلو نظرم ...
یک چیزایی را خودم باعث شدم را میگم ...شاید بخاطر واحد های کمی که با بچه ها دارم و علنا شدم 89 ای ...حتی دور و دروتر از این حرف ها بشم ...از این به بعد ...
و اینکه سعیده ی عزیزم ..هیچ وقت بد و خوب نکردم ...همون تفاوته ...دیگه ...گاهی غبطه میخورم به اونایی که از روزایی تو همین دانشگاه زیاد لذت میبرن و عضوی از زندگیشون میدونن ...ولی خبـــ خوب یا بد ...من دانشگاه چون برام مثل بازی میمونه ...جدیش نگرفتم ...اونشب که با هم بودیم برای همین شاید خیلی برام قشنگ بود چون بعد 6 ترم با آدم هایی حالم خوب بود که حس میکردم همیشه از من دورن ...حتی میتونم اسم ببرم ...که از اون شب به بعد شاید تو رو خیلی بیشتر دوست دارم شعورت را معاشرتت را گرمیت را ...صدف را ...سیما را ...صداقت فوژان را ...چون خیلی بیشتر آشنا شدم ...میگم شاید من این مجال شناخت را کمتر به خودم دادم ...همین اومدنت و حرف زدنت برام قشنگ بود ممنونم ازت ...اگر این جا نوشتم جوابیه را هم چون شاید باشن کسایی که مثل من هستن ....


اما برای مورد دوم ...نمیدونم ...یک چیزی ِ که اعصابم را بهم میریزه ...یعضی ها خیلی اذیتن ...خیلی ...دلم میگیره ...که آدم هایی به خاطر فکر دیگران اذیت باشن ...آره قبول دارم که چند نفر برخورد بد را نشون میدن ...اما ...نمیدونم واقعا ....
نمیدونم شاید هم گاها ذهنیت هست ....که طبیعی هم هست ...آدم یک کار خطا میکنه همش فک میکنه دارن نگاش میکنن ...شاید داستان ِ من و خیلی ها هم همینه ...فکر میکنیم ...میشه مورد تمسخر قرار بگیریم فرضا ...
امیدوارم این با هم بودن ها و پشت هم بودن ها را بیشتر برای هم ببینیم همه ...


خیلی با مـــــــــرامی شما بانو سعیده خانم عزیزم ...
ممنونم از توجه و وقتت ...
وسیع باشو تنها و سر به زیر و سر سخت...
نمایه کاربر
سینما

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط سینما »

سلام

سـلام ..
خسته نباشید

مرسی هستم و ممنون ...
واما..............

1)بهترین فیلمی که تو سینما دیدی چی بوده؟

بهترین فیلم ای که من تا به حال دیدم و اگر تا الان بیش از بیست بار دیدمش تا آخر عمرمم ادامه خواهم داد این روند را ..." شبــــــهای روشــــــن" معجزه ی فرزاد موتمن ..و نویسنده : سعید عقیقی...

2)بهترین کارگردان ایرانی؟

یکی از بهترین ها ...اصغر فرهادی که تو اون 7 دقیقه طلایی درباره الی به اوج کارش پی بردم ...و داریوش مهرجویی که شبیه یک ناخداست ...ناخدا خبره...
3)بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران؟

تاریخ سینمای ایران را ندیدم ...فیلم های بعد انقلاب را من عمدتا دیدم ...بهترینش را بخوام بگم ...میگم به نظرم درباره ی الی ...
4)مهمترین ویژگی یه فیلم که باعث میشه نظرت به فیلم جلب شه؟


فیلمنامه خیلی زیاد زیاد زیاد مهمه واسم ...
اگر درام گره های درام را درست بزنه ...
اگر طنزه ..هجو نباشه ...
اگر مینیمال ِ ...واقعا برهه ای از زمان باشه و فرار نویسنده نباشه ...
بازی هم که دیگه نمیشه نادیده گرفت ...مثل خیلی فیلم ها که خوبن اما با بازی ِ بد غیر قابل تحمل میشه ...
5)اگه میتونستی کل جشنواره فجر پارسال رو بری چندتا از فیلم هاش رو میرفتی؟

جشنواره سال 90 ...چنتا فیلمی که موند و مشهد نیومد را میرفتم ...که کلا فکر کنم ده فیلم میشد...که حدود 3 تایی را که دوست داشتم ببینم را نیاورد مشهد ...

.
.
.
.منتظر سوالات بعدی باشید.........


ا چـــــه خوب ساعات آخر این صندلی هنوز پرسیده میشه سوال ...بسیار هم خوبـــــــــــ....
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط metanat »

گفته شده از آقای خادمی:


و برای گرفتن انتقام برای یک پست میخوام جامو با شما عوض کنم , چند سوال آسون ازم بپرسین , دوست ندارم گرمم بشه ها : دی ( منظورم الان بود و توی صندلی داغ متانت محبی , برای یک پست )

کی این اتفاق بیفته هیمن جـــــــــــــا /!؟ما پایه ایم قربان ...


پایان

ممنونم از شما ..[/quote]




خبـــــ...من در تجدید نظر در پست ها الان روبرو شدم باویرایش مجدد جمله ی اخر..به چشم...اما خبــــــ چرا دقیقه ای روی صندلی؟ صندلیش بد نیس...

بهرروی خواهم پرسید کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه:........
نفس عمیق ...
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط metanat »

پســــــــت انتقالی به آقای خادمی...

سلامن علیکم و این ها ...

1- هدف از این امر؟انتقال و این ها ....

2- چه چیزی میتونه اونقدر خسته کنه شما را تا به کوه پناه ببرید و فریاد بزنید و اشک بریزید؟

3- چرا خدا خودش را نشون آدم ها نمیده؟ یا نمیذاره صداش را بشنویم؟

4- یک نوزاد هم به وجود مادرش شک میکنه همونقدر که یک آدم به وجود خدا؟

5- روح الله خادمی از 5 تا چیز که توزندگیش راضیه بگه...

6- به متانت محبی از 10 تا 20 نمره بدید در جواب دادن به سوالات ِ خودتون ( دیگه مین را 10 گذاشتم که اقلا اینجا نیفتم : دی)

7- 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10؟ این چند شماره مکث ...چشماتون را ببندید..دوست دارید بعد باز کردنش چی ببینید...؟

8- نظر درباره ی این بیت:

دردم از دوست بپرسم که چه کس درد دل داشت/یا که نه در طلب یار خودش را خواهم

9- تنهایی عمق درک میاره؟

10- یک سلام بکنید به یکی که خیلی وقته بهش سلام نکردید...


این هم از جوابیه ِ سوال گونه ...
برقرار باشید...
نفس عمیق ...
نمایه کاربر
سینما

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط سینما »

مگه تو لحظات آخر نمیشه سوال پرسید!!!!!

لابد میشه دیگه ...ما که خوشحال میشیم ...: دی

به هر حال........................

بلی...
1)بهترین بازیگر مرد و زن در تاریخ سینمای ایران(همون بعد انقلاب)؟

نمیتونم اینجوری بگم که یکی مطلق خوب بوده ...تو هر فیلمی فکر میکنم یکی بهترین و همون آدم شاید تو فیلم بعدی حرفی نداره برای گفتن ...اما خوب محمدرضا فروتن تو اون سبکی هست که دوستش دارم ...و شب یلداش را نمیتونم فراموش کنم ...شهاب حسینی و بازی خوبش تو درباره الی و البته بازی بدش در جدایی نادر از سیمین را نمیشه فراموش کرد : دی... اما کلا سوال ِ جالبی نمیشه زیاد ...کلا بازی اگر یک بار فقط خودتون رو تو شرایطش قرار بدید انقـــــــــــدر سخت هست که به نظرم همه کسایی که داریم نگاهشون میکنیم خوب هستن ...
و بازیگر زن ...ترانه علیدوستی را زیاد دوست دارم و فکر میکنم همین کم کار کردنش و بعد کارهای خوب داشتنش میتونه این بازیگر را بهترین کنه ...

2)به نظرت جوایزی که تو جشنواره فجر دادن درست بود؟

مگر اشتباه تر از این جشنواره هم میشد اصـــــــــن ؟ ! یعنی کلا برعکس بود ...
3)کلا توی سال چند بار میری سینما؟

بغیر از جشنواره فجر که سعی میکنم عمده فیلم ها را برم ...موقع های دیگه سال هم فیلم های خوبی که تو جشنواره نیومده را میرم ...سالی 10 را روی هم رفته ...
4)سینما برات یه تفریحه یا یه رویداد مهم توی زندگیت؟

آمممم ...یک تفریح ِ جدی...وقتی میرم سینما جدی نگاه میکنم به قضیه ...فیلمنامه نویسی هم گاهی زیاد برام جدی میشه به واسطه ی خواهرم و به همین دلیل گاهی که خواهر داره رو فیلم نامه هاش کار میکنه سینما و نقد و این ها برام میشه یک رویداد که روش وقت میذارم ...


5)توی روز چند ساعت رو به دیدن فیلم اختصاص میدی؟

انصافا سوال یکم مشکل داره ها ...روزی چند ساعت ؟!!! ...نه دیگه اینجوریا نیستم ...اما عید هرروز از 6 تا 10بعد از ظهر جشنواره تو خونه داشتیم با خواهر ...ولی وقتی خونه نباشم نه نگاه نمیکنم معمولا ....
6)اگه میخواستی جوایز جشنواره رو بدی به چه اشخاصی میدادی؟

الان که ذهنیت ندارم آنچنان ...
اما کارگردان و تصویر برداری را به فیلم ملکه میدادم ...
بازیگر زن را به آنا نعمتی واسه فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه میدادم ...( من بقیه فیلم ها را البته ندیدم ...از اینهایی که دیدم )
بازیگر مرد هم به حامد بهداد برای نارنجی پوش ...
و یک جایزه ویژه هم برای دو پیرزن ِ فیلم بوسیدن ِ روی ماه میدادم ....


7)کلا فیلم را سیاه سفید ترجیح میدی یا رنگی؟

خیلی زیاد بستگی داره به موضوعش ...گاهی اصلا رنگ به چشمم نمیاد اونقدری که محو هستم ...ولی شاید رنگی ر ترجیح بدم ...

8)کلا اهل سریال هستی؟تا حالا چه سریال های ایرانی وخارجی رو به بقیه ترجیح دادی؟

سریال ایرانی که زیاد اهلش هستم ..اصلا سریالی بوده که من ندیده باشم ؟: دی...
سریال های ایرانی که شبکه یک سین مثل سریال هر چی رفته فینال را دوست دارم ...( برنامه شبکه یک ...اگر ندیده باشید ...)
و کلا سریال های ایرانی را به سریال های خارجی ترجیح میدم زیاد ...هرچی باشه را میشه دید اذیت نمیشم ...گاها سریالهایی هست که از بس هر شبکه تکرار گذاشته سریال ها را حفظ شدم ...
برای سریال های خارجی ...نه نمیبیننم ...کلا ارتباط برقرار نمیکنم ...
.
.
.
.
بازم ادامه داره...............................


بسی جالب !!
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم متانت محبی

پست توسط Samaneh »

سلامی دوباره بر متانت محبی عزیز



سلام سمانه خــــــــــانم ...
خیلی دوست داشتم میتونستم بیشتر از اینا ازت سوال بپرسم ولی متاسفانه ، این 2 هفته ی گذشته یکمی! حوادثش زیاد بود، نشد دیگه ! ببخشید !


نه بانو خواهش میکنم ...عالی است همین ها هم ...
و اما:


بفرمیــــــــــو ....

- اگه بخوایم دوباره بچه های الکترونیک 88 و جمع کنیم و یک عکس یادگاری دیگه بگیریم ،( این دفعه با حضور بیشتر بچه ها ) به نظرت کی و کجا باشه بهتره ؟! ( بالاخره شما کارشناس شدی تو عکاسی دیگه !)

اصلا شوما اول به من بگو این چه رسمیه هی و هی میرید عکس میگیرید من باخبر نمیشم : دی...
دوما اینکه ...آممممممم کارشناس که نه آنچنان ربطی نداره ...اما خوب من دوست دارم تو یکی از همون کوچه های نزدیک خوابگاه ما همه به عرض همون کوچه باریک بایستیم ...حس خوبی داره رنگ و لعاب کوچه اش...این بار من ام میام حتما ...
-اگه ی روز که تازه از قوچان اومدی و رسیدی خونتون ، همین که زنگ خونتون و زدی یهو ی آقایی بیاد جلو بگه خانوم بفرمایید قبضای تلفنتون !!!! بعد نگاه میکنی میبینی وای ! قبض تلفن خودتم بینشونه چی کار میکنی؟؟؟


الان مگر قرار بوده تو قبض من اتفاق خاصی باشه ؟ خب میگم هم دستتون درد نکنه ..میگیرم ازش دیگه ...هوم /.؟؟؟ مفهمومی در این سوالت مسستترررر بوده لابد که گویا من نگرفتمش: دی

- یک جمله که از متانت محبی برام به یادگار بمونه ؟


آممممم....دنیا ساده خیلی آرامش بخشه ...به هیچ قیمتی با دنیای پیچیده عوضش نباید کرد...
- راستی به نظرت من آب معدنی کنار کیفمو از کجا آب میکنم ؟

از اب های کوههای البرز و دماوند آیـــــــا ؟

و در آخرم ممنون هم به خاطر نشستنت رو صندلی داغ و هم به خاطر جواب های بافکر و زیبات . 200+ امتیاز


ممنونم سمانه ی عزیزکم ...لطف و نگاه ِ خوبت ِ دختر ...:*

روزگارت آبی ،تصویر


دوست داشتمش ...ممنونم ...
تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
قفل شده

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان