صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

مدیر انجمن: sajjad

قوانین انجمن
۱. برای ارسال مطلب در مبحث های این انجمن ابتدا با نام کاربری خود وارد شوید و سپس گزینه ی ارسال پاسخ را بزنید.
۲. در صورتی که عضو سایت نیستید و یا قصد ارسال مطلب با نام کاربری ناشناس را دارید پس از زدن گزینه ارسال پاسخ با مشخص کردن نام کاربری دلخواه مطالب خود را ارسال کنید.
۳. دقت کنید به لحاظ برخی حساسیت ها تمامی ارسال ها در این انجمن پس از تایید افراد مربوطه نمایش داده خواهد شد.
قفل شده
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط salia »

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام عزیزه دل

به به ببین کی اینجاست!
سلام وحیده خانوم گل...
چه طوری؟سوختگیت چند درصده؟:D
خوبم قربونت.هنوز جزغاله نشدم...
از پماد سوختگیم هنو مونده,خواستی بگو بفرستم واست:P
حتما مزاحم میشم...
آقا همه چیو ازت پرسیدن ,من چی بپرسم خـــــــــــــــــــــــــــوب:(
شما هیچی نپرس همین که اومدی و صداتو شنیدم کافیه.
اِاِاِ چرا هندونه رو میندازی زمین حیف بود... تصویر
بازیه شیرین بچه گیات چی بوده؟
شاید باورت نشه ولی تو هر بازی معروف و غیر معروف و اختراعی و هیجانی و غیر هیجانی و دخترونه و پسرونه نام ببری من بازی کردم...

یک شعره دلنشین که تو بچگی تو حمام میخوندیو به صورت ضبط شده با صدای خودت برامون بذار
وحیده این چی بود دیگه محدثه راست گفت دست بچه ها راه افتاده...تصویر

اگه بهت بگن میتونی یک خلاف بزرگ بکنی,چه خلافیو انتخاب میکنی؟
قتلو خیلی دوست دارم تازه یکیم مد نظر دارم که بار اول روش امتحان کنم .

اگه بهت اجازه بدن واسه یک نفر تو دانشگاه سیبیل آتیشی بذاری کیو انتخاب می کنی؟
بالاترین مقام تو دانشگاهتصویر
نظرت درمورد بازیه جرات و حقیقت چیه؟
خیلی هیجانیه مخصوصا اگه جمع مختلط باشه...
البته اون باری که با بچه ها بازی کردیمم خیلی خوش گذشت.
نظرت در مورد ترن هوایی چیه؟دوست داری ردیف جلو بشینی؟
بیشتر نا امن بودنشه که بهش هیجان میده مخصوصا تکونای شدیدش...
من که حرفی ندارم اخه بچه ها اصولا دوست دارن جلو بشینن منم برای اینکه بهشون خوش بگذره عقب میشینم.

تابستان خود را چگونه گذراندید؟
هیچی بابا تا چشم باز کردیم دیدیم اخرشه...
تماما بی کاری و خوش گذرونی و فیلمم و کارای هنری... البته بجز نیمچه کلاسی که داشتم.
کی تو دانشگاه ببینمت؟
تو دانشگاه چیه قرار شد به خاطر متانت یه برنامه دیگه بزاریم...
به نظرت اگه بخوایم تو اون سرمای قوچان ساعت 8 شب تا پل هواییه آزاد بریم که سوار سرویس بشیم,ممکنه زنده برسیم؟
زنده که میمونیم فقط فیریز میشیم تازه به این میگن علم سجن که علم نوییه،چقدر دانشگاه ما پیشرفت ست....
زمانشه که همه با هم بخونیـــــــــــــم......؟
باز امد...
بوی گند مدرسه...
باز امد ...
بوی بازی های راه مدرسه...
بازم بهت سر میزنم;)

قربونت،ممنون که اومدی.
خدافظتصویر
اگه می خوای این شکلی برگردی که نیای بهتر_تصویر
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Cyrus »

این جوری نمیشه ها تصویر

چه جوری نمیشه...!؟!
دارین میپیچونین
ای بابا چرا همه این بر داشتو میکنن؟؟؟تصویر
حرفاتون درباره ی خدا قبول.
باز جای شکرش باقیه...
اما تقلب؛ جایی دروغ میشه که بدون اینکه فکری در کار باشه نمره بگیری؟؟ یعنی هر کی تصور کرد به اندازه ی کافی فکر کرده میتونه تقلب کنه؟؟ یا اینکه منظورتون اینه که تقلبش با فکر باشه؟؟
می خوام کاملا برام توضیح بدین، کار اشتباهیه؟ کجا هست؟ کجا نیست؟ چرا هست؟ چرا نیست؟
اگه فکر می کنین یه جاهایی درسته بگین کجا؟ سعی کنین یه جوری متقاعدم کنین که تقلب کنم.
اگه هم کلا کار خوبی نیست بگین چرا؟ شما انجام میدین یا نه؟
میخوام کامل کامل کامل توضیح بدین لطفا؛ گفتم؛ متقاعدم کنید که تقلب همه جا بد نیست.

نه این طور نیست ،تو امتحان هر چقدر فکر کنی همون قدر نمره مال خودت و بقیه اش دروغ_.وقتی دروغ نیست که تا جایی تقلب کنی که نوشتنو ننوشتنشون هیچ ارزشی نداره مثل فرمولا وقتی این فرمولا هیچ ارزشی ندارن و خیلیم فرارن چه اشکالی داره بعد این طوری میشه که امتحانت با فکر و توانایی خودت میشه.مثل امتحان ماشین که از یکی از بچه ها تقلب گرفتن و دادن به استاد،ایشونم گفتن با اینا هیچ کاری نمیتونن بکنن اما اسمش تقلب بود.
هیچ وقت متقاعدتون نمی کنم که تقلب کنین وقتی هیچ مشکلی با حفظیات ندارین چه کاریه...
درباره ی والیبال هم که باز پیچوندین، عیب نداره،
اخه یه چیزی میگینااااا...
چجوری اسم یه عده رو نام ببرم که دوست ندارم تو بازی باشن وقتی قرار_ 3 هفته دیگه ببینمشون؟؟؟ اون وقت چجوری تو چشمشون نگا کنم...؟؟!!
همین خود شما فردا روز چه جوری تو چشماتون نگا کنم...؟؟؟؟تصویر(صرفا جهت خنده)
دوس داشتین بازی فکری هم هستیــــــــــم تصویر

من که هستم اما همون بازی جرات و اعتراف که وحیده گفت خیلی بیشتر خوش میگذره...تصویر

ممنون
خواهش میکنم،دست شما درد نکنه.
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Samaneh »

دوباره سلام !
سلام سمانه جان.
اقا قبول نیست این همه فسفر سوزوندم اونم ساعت 4 صبح !!! الان اومدم میبینم همه سوالامو پرسیدن که ! تازه میخواستم بازم فکر کنم به سوالام اضافه کنم ترسیدم بقیشم بپرسن !! یعنی چی بگو نپرسن دیگه ! گناه دارم آخه !تصویر

سمانه این طوری که داری پیش میری منو به شدت نگران خودت کردی نگرانه فسفراتم...
شما هر چی دوست داری بپرس تکراریم بود دوباره جواب میدمتصویر

1.ترسناک ترین فیلمی که تو خوابگاه با هم دیدیم از نظرت کدوم بود؟( این سوال با سوال آقای اسماعیل پور کاملا متفاوته ها! گفته باشم )

اخه ترسناک ترین فیلمی که دیدم با هم بود همون گراژ1.
2.بهترین خاطره از بیرون رفتنای دسته جمعیمون ؟( فقط یکی مشهدو نگی که ...تصویر)
نه ...
همش واقعا خاطرست،اون باری که رفتیم یوسف خان اگه یادت باشه خیلی خندیدیم با اون بازیای دوران بچگیو و کارایی که کردیم ،اون لحظه داشتم دنباله محجوبه میکردم و خوردم زمین،با وحیده چقدر الو وحشی خوردیم همه درختا کچل شدن اخرشم ماشینا با هم کورس گذاشته بودن تهش فهمیدیم اقای_ مشکل قلبیم داشته تازه.تصویر
یا اون دفعه ام که رفته بودیم پارک من یه طرفی نشسته بودم رو الکلنگ طرف دیگه محجوبه بود با کیفامون من حواسم نبود یهو بلند شد...تصویر
3.چه ورزشی و دوست داری ؟
از ورزشای توپی والیبالو دوست دارم.
سایر ورزشا دوچرخه سواری(خیلی از ورزشا هستن که شیرینن)

4.قانون ِ 3 ثانیه رو بلدی ؟
نه چیه؟؟

5.به نظرت گربه چه جوری کیم میخوره ؟ ماکارونی چطور ؟

به سختی...تصویر
6.بری پیتزا فروشی ،پیتزار و با دست میخوری یا با کاردو چنگال ؟
کارد و چنگال چین دیگه؟؟؟

7.بری شاندیز یا طرقبه معمولا چی سفارش میدین ؟
من اول غذا های سنتی...
بقیه با غذاهای کبابی و ماهیچه بیشتر حال میکنن...
8.وقتی از چیزی یا کسی ناراحتی چی میتونه آرومت کنه ؟

بودن با کسایی که دوستشون دارم و کسایی که باعث میشن اون ناراحتیو فراموش کنم...
9.پایه ای ترم که شروع شد با بچه ها بریم ی جا هفت سنگ بازی کنیم ؟ ( آخه ما دوست میداریم هفت سنگو !!تصویر)
پایه ام شدید...
اخ جووووووووووووون...

10. تا حالا کسی سرکار گذاشتت ؟ اونی که از همه بهتر سرکار گذاشتت کی بوده و چه جوری سرکار گذاشتت ؟
بله،داداشم کلا همیشه اذیت میکنه باید خیلی حواست جم باشه...
11. تا حالا کسی و سرکار گذاشتی ؟کی و چه جوری اساسی سر کار گذاشتیش ؟
بله با عرض شرمندگیتصویر،نه خیلی اساسی اما صدفو،سیمام پایه همیشه پشتمو داره بنده خدا دیگه بهمون اعتماد نداره.تصویر

12.کدوم یکی از ساختمونای معروف مشهد و دوست داری ؟
ساختمان پزشکان...تصویر


13 .فرض کن 10 تا گلوله برفی داری ، میتونی به سمت 10 هدف ( اهداف 88ای های الکترونیکن !) پرتاب کنی !کیارو هدف میگیری ؟

( البته میتونی فرضا اگه آقای بنایان !! (اوه اوه ) هدفتن ! هر 10 تا رو به سمت ایشون پرتاب کنی البته اگه برنگردن سمتت چپ چپ نگانت کنن بری تو خودت دیگه بر نگردی ! البته اگه این اتفاقم افتاد اصن نگران نباشیا آقای اسماعیل پور کنارشون واستادنتصویر تصویر!!!)
اولا ترجیح میدم تو دانشگا نباشه یا جز بچه های الکتونیک 88 کسه دیگه ای تو محوطه نباشه چون کلا جماعت ایرانی چشم دیدن شادی دیگرانو نداره(بلا نسبت جمع)

اول یکی به خودت می زنم تا دیگه از این سوالا نپرسی، صدف ، سیما، وحیده، اقای بنایانتصویر،اقای ملاح،متانت،اقای برفه ای،اقای محمد زاده، فوژان،مرجان،اقای قامتی ، اقای رحمانی، اقای پرنده،اقای سلطانی از خجالت اقای اسماعیل پورم در میام.

چون تعدادتون بیشتر از 10 تا شد مجبورم یه طوری کاد دار بزنم که با یه ضربه چند نفرو بزنم البته بگم اگه بقیه ام باشن احتمال زیاد بی بهره نمیمونن...تصویر
اینم گفته باشم من قبل از اینکه آقای اسماعیل پور اون سوال گوله برفی بپرسن این سوالو نوشته بودما! زمان دقیقشم ساعت 4:12 صبح دیروز بود ! بهله !تصویر

بله حتما کیه که شک کنه؟!؟

راستی اینم واسه تقویت روحیت :

اگه تونستی کاری کنی که آقای بنایان به تقلب ایمان بیارن و انجامش بدن ی پیتزا مهمون ِ منی ! تصویر
نه بابا میترسم بعد دیگه نتونم از این کار منصرفشون کنم تازه دست زیاد نشه بهتره...تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط metanat »

اولــــــــا واسه قرار آقا من مخلـــــــــــصم شدیدا...آقا پایه ی صبح زود بریم پـارک ؟چون بعیده جایی دیگه و ساعتی دیگه من در بیرون خونه دیده بشم :-)))
حتماااا...
یه قرارایی امروز با وحیده گذاشتیم قرار_ بهت خبر بده.
یکمم دوربینم خـــــاک خورده واسه عکس یادگاری ...صبح زود میچسبه هآ ...فقط یکی بیادش دنبال ِ من دیگه حل ِ بقیه اش :-)))
اتفاقا قبلا می خواستم ازت بخوام عکس هنری ازم بگیری برای یادگاری اگه این کارو بکنی که خیلی خوب میشه...
متانت جان خودت بیا دیگه تا یه چیزی بهت نگفتم...تصویر

میرم سراغ سوالای مردم آزاری مجددا ...ولی تو جــــــــدی جوابشون بـــــده ....

چشم...
1- یک کار را بگو که وقتی خانواده هستن خونه، انجام نمیدی و وقتی میرن بیرون زودی انجامش میدی ؟
دست به گاز مزنم با کبریت بازی میکنم چاقو بر میدارم باهاش بازی میکنم انگشتمو میکنم تو پریز برق از لب پشت بوم خونمو اویزون میشم...
وقتی بر میگردن منو همون طوری میبینن که وقتی رفتن بودم...

2- واسه یکی باید یک کادویی بخری ...فعلا هم در بساط هیچی m o n e y نداری...هزینه را چجوری تامین میکنی ؟
خدا کیف پول مامانو حساب بانکی خواهرو ازم نگیره...

3- آخرین دروغی که به مامانت گفتی ؟
دو شب پیش با خواهرم نشسته بودیم داشتیم حرفای خصوصی میزدیم یهو مامانم اومدن گفتن چی دارین اروم به هم میگین ما هم برای اینکه قضیه رو طبیعی کنیمو دل مامانمو نشکنیم یه موضوع دیگه رو گفتیم...تصویر
4- دوست داشتی بازیگر بشی ؟ اگر آره بین نقش ِ یک افغان ِ جنگ زده و یا یک خانم ایتالیایی که مدیر ِ یک مسافرخانه ای است که پاتوق دختر های فراری ِ کدوم را انتخاب میکردی ؟
بله.یک خانوم ایتالیایی که مدیر مسافر خونه ای است که پاتوق دخترهای فراری است البته ترجیح میدادم مسافر خونه _ پاتوق پسرای فراری بودتصویر

5- فک کن انقلاب بر میگرده ...بعدش چجوری میری دانشگاه ؟
حجاب دیگه نخواهم داشت چون اصلا بهش اعتقادی ندارم و اینکه چرا من به خاطر دیگران سختی بکشم،با فلسفه حجاب مشکل دارم به نظرم به جای اینکه مسئله رو حل کنن صورت مسئله رو پاک کردن.

6- فک کن یکی بهت میگه عاشقت شده ...و تو هم در دلت از اون آدم خوشت میاد ...اولین حرفی که در برابر این گفته اش بگی چیه ؟
تو ام با این سوالات...
اول ظاهرم و خونسردیمو حفظ میکنم خیلی اروم و محکم،
در درون:
ذوووووووووووووق...
شولولولولو....
حالا همه دست دست
عقب سالن بهتون خوش میگذره ؟؟
دستا شل_شل_
آهاااااااااااا...
بعد با ارامش کامل ازش می خوام که منو فراموش کنهتصویر
اخه این طوری خیلی هیجانش بالا میرهتصویر

7- اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف او را بشکست لیلی به نظرت ؟
اره فک کنم همین طوریه البته خیلی وقتا هم توهمی بیش نیستتصویر

8- آدمی هستی که خیانت کنی ؟( خیانت در وفاداری ِ )
نه اصلا خیلی بد_

9- فک کن یک تنش عصبی برات اتفاق افتاده ... و میدونی یکی هست که میتونه بی هیچ چشم داشتی آرومت کنه ...اما اگر بری پیشش دیگران فکر ِ خوبی نمی کنن ...چیکار میکنی ؟
اون تنشه تعیین میکنه که برم یا نه اگه بتونم تحمل کنم نمیرم اما اگه داشت داغونم میکرد میرم.

10- اگر مدل ِ عکاسی باشی ..حاضری هر ژستی که بهت بگن را انجام بدی ؟

تا جایی که شخصیتم زیر سوال نره...تصویر

خبــــــ مرسی از اینـــا که جواب دادی این ها را هم بگو کــــه :

1- دوست داری متانت را تو چه موقعیتی ببینی ده سال ِ بعد ؟
در سلامت کامل شادشادشاد راضی وموفق
2- اگر بفهمی خیلی سالای بعد آلزایمر گرفتم و فقط با یک سری از نشونه ها تو رو یادم میادش فکر میکنی اون چه نشونه ای باشه ؟( خودم بعدش بهت میگم اون چه نشونه ای میتونه باشه )
فک کنم خاطراتمونو برات تعریف کنم...
3- فکر میکنی اونقدر من را یادت بمونه که اگر زود تر از تو مردم بیای سر قبرم ؟

دور از جونت خانوم این چه حرفیه.
اما فقط برای اینکه به سوالت جواب بدم بعد از 120 سال،اینقدر برام عزیز هستی که هیچ وقت فراموشت نخواهم کرد.

خبــــ این هم از این ها ....
خوبــــــــــــ و خندون بـــــــــــاشی سعیده ی نازنین ....
قربونت ،ممنون.همچنین تو...
آخرین ويرايش توسط 1 on metanat, ويرايش شده در 0.
نفس عمیق ...
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط salia »

میای با هم بریم سینما 5 بعدیه قوچان؟تصویر
نه که نمیام این همه جاهای با کلاس تو قوچان هست چرا اونجا
اول بریم رود اترک جت اسکی بعد بریم پینت بال و کارتینگ بعدم بریم هتل هیلتون_قوچان ناهار مهمونه من...
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Cyrus »

ممنون از جواباتون، اتفاقا با حفظيات مشكل دارم، خيلي هم مشكل دارم.
اما اين هيچ وقت دليل نميشه كه تقلب كنم.
نه با شما باید یه جور دیگه بر خورد کنم این طوری نمیشه...

جسارتا بهونه های خوبی نیاوردین و احساس مي كنم که بحث بیشتر از این باز نشه بهتره؛
اینو هممون میدونیم تو رشته های مهندسی شما فقط فقط صد در صد فرمول حفظ باشینو برین سر جلسه به اندازه ابسیلونم نمیتونین نمره بگیرین در این حد که استادا میگن با خودتون فرمول بیارین.
به هر روی، دوست داشتین دفاع کنین از صحبتاتون من هستم. اما دفاع کنین نه مثل الان.
نه مثل الان چی؟؟؟ نه می خوام بدونم چی؟؟؟ نه بگین دیگه ؟؟؟
جرات و حقیقت هم خوبه، قرار بذارین، بازی می کنیم.

حتما فقط این ملاحظاتی که من این جا میکنم اون جا دیگه اصلا کسیو نمیشناسم از الان گفته باشم بعد شاکی نشین...تصویر
بابت گلوله برفی هم ممون تصویر
خواهش میکنم البته اونقدری که می خواستم محکم نخورد متاسفانه دفعه بعد محکم تر میزنم...
امیدوارم بتونم جبران کنم تصویر

جا خالی میدم چی فک کردین...
خوش باشین تصویر
ممنون
موفق، سالم و آزاد تصویر
ازادو خوب اومدین. برای همه ...
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Samaneh »

سعیده مطمئنی منم بودم واسه دیدن فیلم گراژ 1؟ آخه هر چی فکر میکنم یادم نمیادا!!تصویر ما اومده بودیم پیشِ شما یا شما اومده بودین پیشِ ما ؟؟ ترسناک !!! جونه من ؟؟
الان که خوب فکر می کنم تو نبودی تصویربچه ها اومده بودن پیش ما.


آره یادمه موقعی که افتادی و خوب یادمه استرس گرفته بودم چیجور !! آخرشم من نفهمیدم اون آلوهارو باید چه جوری میخوردم که اون هستهِ تلخش و نخورم !تصویراوه اوه بیماری قلبی داشت !!!! ولی دیدی ما بردیم !!تصویر
دیگه داشتین کم کم گریه میکردین بنده خدا گفت بزار اینا ببرن وگرنه که دیدی تا اخرین لحظه ما جلو بودیم.

راستی سعیده !!! دستت درد نکنه !!! به من میخندی !!!تصویر بالاخره ترم شروع میشه هفت سنگ در خدمتتم !تصویرتصویر
من نه بابا کی ..؟؟؟

بله حتما،خدمت از ماست...
خب این دفعه سوالام کم ِ!

1. چرا میگن دروغ همیشه بده ؟ به نظر خودت واقعا اینطوریه ؟؟ اگه دروغ بگی فقط واسه اینکه دیگران ناراحت یا نگران نشن به نظرت این بده ؟( خودم بهش اعتقاد ندارم! به نظر من وقتی میتونی دیگران و نگران یا ناراحت نکنی چرا اینکارو انجام ندی ! و باید بگم از اینجور دروغا زیاد گفتم !! مثلا از وقتی میام قوچان بارها شده که مادر بهم زنگ زدن و گفتن خوبی ؟منم گفتم آره خوبم ،خوابگاه خوبه گفتم آره خیلی خوبه ! در حالی دقیقا اون لحظه واقعا خوابگاه واسم جهنم بودو منم توش! یا مثلا خیلی چیزای دیگه ! ) به نظرت این دروغام گناه دارن ؟یا به نظرت مثل دوران کودکی که بهمون میگفتن این دروغگو هام دشمن خدان ؟
نمی تونم بگم دقیقا درسته یا غلط اما خودم شده که دروغ گفتم دقیقا به همون دلایلی که گفتی از نظرمم اشکالی نداره ولی دروغایی که دلایل این چنینی ندارن اصلا درست نیستن خدا هم مطمئنم با اینا مشکلی نداره چه بسا به خاطر نیتت بهت پاداشم بده...تصویر
2. چندتا از خصوصیتای اطرافیانت که واقعا آزارت میدن و ناراحتت میکنن ؟( میخوام کلی بگی که کسی ناراحت نشه !)
هماهنگ نبودن ظاهرو باطنشون، توقعات بی جا در حالی که خودشون اصلا بهشون پای بند نیستن ،راز دار نبودنشون،اینکه تا جایی با تو میمونن که هم سطح و یا پایین تر از اونا باشی...
3. چندتا از خصوصیتای خوبشون ؟(اینم بیزحمت کلی بگو !!)

پای بند بودن به یه سری اعتقاداتشون ،اینکه خوشحالی دیگران خوشحالشون میکنه و ناراحتیشون ناراحت،صادق بودن...
فعلا همینا
در ضمن خسته هم نباشی
تصویر
قربونت ممنون...
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
mohammadreza
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 1052
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 4 خرداد 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط mohammadreza »

سلام سه باره
علیک سلام...
باور کنین خانم ساجدی فر اصلا دوست نداشتم که این بحث قدیمی به صندلی داغ شما کشیده بشه
ولی خودتون که شاهدین ؛ نمیزارن تصویر

خواهش میکنم راحت باشین...
خیلی خب

- چند تا راهکار برای تقویت حافظه !!!
کله پاچه بخورین،مغز ماهی،گردو با پنیر،از مامان های گرامتون بخواین که در زمان جنین بودنتون کندور میل بفرمایند...
یه راه کارایی دادم که هیچ زحمتی در کار نباشه... تصویر

- تا حالا کسی بهتون گفته که شبیه فلان هنرپیشه هستین ؟؟
هنرپیشه که نه اما یه بازیگر نوجوان بود که اصلا اسمشو یادم نیست داداشش مهدی سلوکی بود خیلیا بهم میگفتن شبیهشی البته اون شبیه من بود...

- حاضرین یه هفته بیشتر روی صندلی بشینین ؟؟؟
چیییییییییییییی؟؟!!؟؟تصویر
- گروه خونیتون چیه ؟؟؟
o+

- فرض کنین اون گلوله برفی که خدمتتون عرض کردم که بهتون خورده رو من پرت کردم با فرض اینکه قرار بوده به خانوم قاسمی بخوره ولی جسارتا اشتباهی به شما برخورد کرده ... تصویر
البته این رو هم بگم که نشونه گیریه ما دقیق ها ؛ شما یهویی اومدین توی مسیر
بعله
در این صورت واکنشتون چیه ؟؟؟
یه نگاه زیر چشمی به شما میکنم یه نگاه زیر چشمی به وحیده بعد در یک حرکت برق اسا گوله برفیی که وحیده تو دستش داره و می خواسته به سمت شما پرت کنه رو از دستش میگیرم و بعد با تمام انرژی...
و در این هنگام_ که شما خودتونو رو زمین در حالی که چندتا چقک دور سرتون میچرخن پیدا میکنین...
بعد تازه همگی متوجه میشیم وحیده لای گوله ش سنگ مخخفی کرده...
- خرید کردن رو دوست دارین ؟؟؟
کیه که بدش بیاد...تصویر

- راستی حالتون چطوره ؟؟؟ بهتر شدین ایشالا ؟؟؟
بله کاملا خوب خوب شدم.ممنون

- به نظرتون این سخن از کیست ؟؟؟

" میدونید مدیریتم بعضی وقتا چیز جالبیه ها !یکی ی تشخیصی میده ی پستی میذاره ! بعدنش تو یهو دستت میره رو حذف پست ! بعد یهو که همرو تایید میکنن ! اون شخص میبینه که ا ، منم پست گذاشته بودم ! بعد من میگم آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی !!!!! دستم خط خورد !!! اینـــــــــــــــــــــــــــــــقده کیف میده ! "
سمانه...
نه؟
اقای یاقوتی.
نه؟
اهان فهمیدم خودتون...
به خودتون این حرفا بیشتر میاد...
- روز تولدتون دوست دارین چه کادویی بگیرین ؟؟؟
برام فرقی نمیکنه بیشتر ذات قضیه برام مهمه اما حتما غافل گیرانه باشه یعنی ندونم چی می خوان بهم بدن.
یه چیزه دیگه ام که خیلی دوست دارم اینه که همه بهم کادو بدن باهام تعارف نکننتصویر
- یه جک با مزه ی دیگه مثل اون قبلیه می تونین تعریف کنین ؟؟؟ تصویر
بله حتما...
یارو میخواسته خودکشی کنه میره تو گلدون میگه به من اب ندین...
شرط میبندم اینو تا بحال نشنیده بودین...

- فرض کنید توی دانشگاه یکی از همکلاسیاتون رو میبینین و بهش سلام میکنین ولی اون همکلاسی جوابتون رو نمیده
اونم نه یه بار ؛ سه بار تصویر
چه فکرایی می کنین با خودتون ؟؟؟؟؟
....تصویر
بعدش می فهمین که اون همکلاسی اصلا شما رو نمیشناخنه اون هم بعد از 5 ترم تصویر
اون موقع چه فکرایی می کنین با خودتون ؟؟؟
محدثه این چه کاری بوده که کردی....؟؟؟؟تصویر

- خب چیکار کنیم دیگه

آهان
یه برنامه ای بریزین کوله پشتی خانوم غوث رو سرقت کنیم
نصف نصف
اقا شما کجا؟؟؟؟؟
کولش الان پیش من گروگانه...
40 درصد من ، 60 درصد شما تصویر

20 80 ؟؟؟؟ تصویر

5 95 ؟؟؟ تصویر

خیلی خب قبوله
همش مال خودتون تصویر
...تصویر
فقط کوله پشتیشونو نصف روز بهم قرض بدین که یه دوری باهاش توی شهر بزنم
دو تا عکس بندازم باهاش
صحیح و سالم بهتون برمیگردونم
شرمنده اخلاق ورزشی اینایی که از من خواستین خرج داره...
مرسی

خواهش میکنم.
شاید برگشتم
خسته هم نباشین :)
با تشکر همچنین شما...
...Act like a Champion, Be a Champion
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Samaneh »

تصویر
الان بزرگ ترین سوالی که من ازت دارم اینکه چرا همیشه اون جایی قرار میذارین که من نمیتونم بیام خب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تصویرتصویر

من یه سوال دارم سمانه جان اگه خونه خودتون قرا بزارم میای...؟؟؟؟؟!!!!!؟؟؟؟؟؟تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط metanat »

Afra نوشته شده:تصویر
الان بزرگ ترین سوالی که من ازت دارم اینکه چرا همیشه اون جایی قرار میذارین که من نمیتونم بیام خب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تصویرتصویر

exactllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllyyyyy
i cant too :-(((((((((((((

خدا مُرهِ بُکوش راحت کن ...تصویر

دیگه قرار پس فردا رو گذاشتم قبولم کردی...تصویر
نفس عمیق ...
نمایه کاربر
sajjad
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 266
تاریخ عضویت: جمعه 27 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: کرج
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط sajjad »

سلام خدمت سرکار خانم ساجدی فر

سلام از ماست
ببخشید میدونم دیر شده برای سوال پرسیدن اما هر دفعه خواستم سوال بپرسم قبل از من اقای بنایان ، خانم غوث ، یا اقای اسماعیل پور پرسیده بودند . تصویر
اشکالی نداره ماهیو هر وقت از اب بگیرید تازه ستتصویر
بله دیدین تورو خدا یعنی چیزی نمونده که نپرسیده باشن ...

اگر امکان دارد سوال های ما روهم جواب بدهید ممنون می شوم .

بله حتما
1
-آیا در مورد نقش زنان در جامعه و هدف وتاثیر گزاری آنها نظری دارید ؟
من با این زنان و مردان گفتن و جدا کردن این دو مشکل دارمتصویر نه زنان نسبت به مردان برتری دارن نه مردان به زنان و همه به یه اندازه تو جامعه نقش دارن و در واقع این شخصیت و توانای هر کس_ که مشخص میکنه چقدر در جامعه نقش داشته باشه و متاسفانه تنها چیزی که تو جامعه ما بهش توجه نمی شه همینه و اینکه یه سری از افراد اینقدر در اعتقاداتشون غرق شدن که به خودشون اجازه شکوفایی توانایاشون رو نمیدن از طرفی هم شرایط حاکم در جامعه ی ما اینو می خواد که زنان نقش کمتری در جامعه داشته باشن.
2-به عنوان یک زن وبانوی متمدن در جامعه برای پیشرفت جامعه یک یا چند توصیه ؟
یه مقدار از دیوار حرص و طمعمون بیایم پایین(بلا نسبت جمع)،برای اینکه خودمونو بالا بکشیم پا روی دیگران نزاریم...


در مورد مدرک تان

1- فکر کنید برای استخدام رفتید به یک شرکت و مدرک تان را گرفته اید واز شما در مورد اینها سوال میشود : (این سوال ها قبلا از بچه های فارغ ال تحصیل شده است )


الف)دانشگاهی که شما در آن درس خوانده اید دولتی یا غیر انتفاعی ؟پس چرا اسم آن مجتمع آموزش عالی فنی ومهندسی قوچان است ؟
چون برای اینکه دانشگاه بشه باید تعداد رشته های اون مجتمع باید به تعداد مشخصی برسه و مجتمع ما یکی دو رشته هنوز کم داشتتصویر


ب) در مورد شهری که در آن درس خوانده اید واساتید آن آیا استاد های شما سواد داشته اند یا نه ؟

مجبورم بگم بله اما سعی میکنم حواسشونو به توانایی های خودم پرت کنم.
در مورد مجتمع : (اگر با طنز جواب دهید ممنون میشوم تصویر)
خدا خیرتون بده...
هر کدوم از سوالا رو که با طنز جواب دادم بچه ها به من انگ_ پیچوندن زدن...
1-فرق دانشگاه ما با دبیرستان در چیه ؟ اگر فرقی ندارد پس چرا میگویند که دانشگاه بهتره ؟
1.مختلط بودنش 2.مساحتش:دبیرستان بیشتر_ 3.بار علمیش:دبیرستان بیشتر 4.احساس مسئولیت کارکنانش:دبیرستان بیشتر 5.مسائل حاشیه ای:دانشگاه بیشتر_
این همه فرق گفتم پس دبیرستان بهتر_تصویر
(البته اینا راجع به دانشگه ما صدق میکنه)
2- اگر یکی از اشنایانتان کنکور داشت و خواست انتخاب رشته کند قوچان را به آن پیشنهاد میدهید چرا؟
نه اصلا، نه به این دلیل که دانشگاه خوبی نیست به این دلیل که ابروم بین_ اشنایان میره.

3-نطرتون درمورد هریک از بخش های زیر با یک صفت یا جمله کوتاه

ساختمان های مجتمع قلک سفالی

صنعتی شدن مجتمع زهی خیال باطل

اساتید درس های برق انجمن بی خیالان

رشته الکترونیک و ورودی های 88 هلو از نوع نرسیده

هم دانشگاهی ها شریک_ مصیبت ها

هم فکر ها هم مسیرها

انتخاب واحد deth race

جشن در مجتمع فراموش شده ها

سمینار در مجتمع هـــــــــــــــــــــا!!!!!

نقش دانشجو در مجتمع بر باد رفته ها

هرچه خودتان میدانید در مورد مجتمع کم است لطفا اضافه کنید .

....تصویرتصویر
4- یک سوال از سوال هایی که دوست داشتید دوستان از شما بپرسند و تا حالا از شما نپرسیده اند از خودتان بپرسید وجواب دهید .

فکر کنم کلاس اتیش گرفته و فقط فرصت دارم یک نفرو نجات بدم، اون کیه؟
وقتو هدر نمی دم زنگ میزنم به اتش نشانی

خودمم پیچوندم که توش حرف در نیادتصویر(البته بقیه رو نپیچوندم)

5- سه نفر از کسانی که دوست دارید بعد از شما روی صندلی بنشینند نام ببرید و بگویید چرا ؟
خانم عبدالهی،اقای ملاح،اقای محمدی
فکر میکنم صندلی داغشون اتیش بگیره.

در آخر هم ببخشید اگر وقتتان را گرفتم تصویر

ممنون که جواب دادید

ممنون از شما
خدا حافط

اگر وقت بود و اجازه دادید شاید برگشتم

خواهش میکنم باعث خوشحالیه
وطن یعنی چه آباد و چه ویران ،وطن یعنی همین جا یعنی ایران.
نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Mohades »

من اساسا آدم مظلومی هستم
به روش های خاص و خشونت و اینا هم اعتقادی ندارم!!
ولی گاهی آدم مجبوره.... میفهمین!!؟!؟!

الان هم از همون گاهی هاست!!

* یه بار دیگه به اون مورد سلام کردن خصوصا 3 بار , یا اون 5 تــــــــــرم ، گیر بدینــــــــــــــــــــــــــــا....


تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Mohades »

ای وای
سعیده جون ببخشید قبلش یادم رفت ازت عذر بخوام! تصویر
تاپیکت دچار نوسانات شد...تصویر
خوب آدم و ناراحت میکنن دیگـــــــــه.....


تصویر

خواهش میکنم محدثه جان البته راجع به این کارت بعدا یه صحبتی باهات دارم...تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط Samaneh »

سعیده جونم سلامی چند باره

سلام به روی ماهت...
دیشب خوش گذشت ؟تصویر

جات خالی ....
سوال که ندارم تقریبا ! فقط چون احتمالا دیگه وقت نکنم ازت سوال بپرسم گفتم بیام و این پست آخریمم بذارم !
...تصویرتصویر
اول اینکه اون موقع که محجوبه بلند شد ی موجود دیگه هم اون جا کنار کیفا بود که بیچاره افتاد ! تصویرو پاش کبود شد !! یادته ؟؟ لذا به آن دلیل عرض کردیم : نخند !تصویر
اخ اخ اره یادم اومد...تصویر

و اینکه ، ی فیلم ترسناک درست حسابی دیدین اونم بدون من !! دستت درد نکنه ! تصویر جریمت اینکه بیای این توبی و ورداری ببری پیش خودت! این قد شلوغ کاری میکنه نمیذاره من بخوابم ! تصویر
اِ من فک کردم توبی پیش_ وحیده ست،باشه بفرستش پیش من...
دوم اینکه


- به نظرت از اول دانشگاه تا الان چقدر تغییر کردم ؟ خوب بوده یا بد ؟

از اون روزی که سه تا خانوم و دیدم که تو پیاده رو خیابون_ ازادی ایستاده بودن با همه ی خانوادشونتصویر و استرس داشتن بعد که سوار اتوبوس شدن از پنجره با خانوادشون بای بای میکردن فرق کردی یا اینکه چون من اونجا نمیشناختمت اما اجتماع ساختت تصویر
- با اجازه از متانت عزیز ( آخه از سوالت خوشم اومد تصویر) دوست داری من و در آینده چجوری ببینی ؟ یا اینکه فکر میکنی در آینده چجوریم ؟؟

اول اینکه دوست دارم دوستیمون همیشه پایدار بمونه،همون طور که به متانت هم گفتم دوست دارم در سلامت کامل و شاد شاد شاد و رازی از زندگیت ببینمت یه خانوم مهندس موفق و به نام با بچه های قد ونیم قد دورتتصویر
و آخریش


- ی جمله که واسم به یادگار بمونه ؟
بیهوده نیست
که درشت ترین مروارید ها را
از قمرِ دریاها صید می کنند...
چون روحِ سترگِ تو
در صدف پیکره ی ادمی
مدفون در لایتناهی آبی ژرف محیط ات
در مغاک!

و سوم اینکه بازم سپاس ها برای جلوس کردنت بر روی صندلی داغ !تصویر

اقابل شما رو نداشت...
میدوارم همیشهِ همیشه، همین سعیده شاد و مهربونی که هستی باشی و 99/9/9 ساعت 9 صبح هم یادت نره !تصویر مرسی
ممنون از دعای انرژی دهندت،مگه میشه یادم بره...
در ضمن با اجازه سایر مدیران سایت 800+تصویر ( چون بچه ها اعلام کردن یکم پیچ خوردن باید یکیو بگیم بیاد بازشون کنه ! شرمنده زندگی خرج داره دیگه !)تصویر

....تصویرتصویرتصویر
اشتباه کردم دیگه تکرار نمیشه جان ما یه تجدید نظر بکنین باور کنین قول میدم جبران کنم خدا از جای جاش بهتون میده خدا بچه هاتونو براتون نگه داره ...تصویر
و
خسته نباشی ...
تصویر

خسته نیستم عزیزم من از این شکلکا ندارم ،اما اینه اینه...تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: صندلی داغ : خانم سعیده ساجدی فر

پست توسط salia »

هفته دیگه بریم خونه سمانشون اینا؟تصویر

بله حتما فقط ممکنه سمانه نیاد اگه نیومد ما بازم بریم دانشگاها داره شروع می شه اونجا میبینیمش دیگه...
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
قفل شده

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان