سلام
گفتم کم کاری چند وقت گذشتمو جبران کنم
تصمیم گرفتم عکسای بچه ها رو آپلود کنم رو سایت
خوشحال میشم اگه بقیه دوستان هم عکساشونو بذارن تا خاطراتمون دوباره زنده بشه
اینم از اولیش
اینم ترم اول و اولین بار که هفت تپه رو دیدیمو دنبال 6 تای دیگش بودیم
بین رضا مرادی و محمد قربانی نتونستم فقط یکیشونو بذارم جفتشونو گذاشتم
واقعا یادش بخیر بی دغدغه و بی خیال دنیا بودیم
از ی جا
نبایدم باشه آقا !!
چون شما ترم اول تو گروه ما نبودین ! منظورم ریاضی 1 آقای گنج بخش و گروه صبح فیزیک آقای جعفرزاده ست ! وااای یاد خاطرات آقای گنج بخش .. و دکتر نارنجانی!؟ ( یادم نیست دقیق فامیلشونو ) و ... افتادم !
اینم اولین اردوی گروهی برقیا بود (گروه ما البته)که برای دیدن مسابقات رباتیک دانشگاه الزهرای مشهد رفته بودیم!
یادش بخیر ...
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
یادش بخیر چقد شیرین و خاطر انگیز بود این عکس سمان جان
آخییییییییی یادش بخیر آزاده ی عزیزم
مسی از کار قشنگتون واسه چند لحظه هم که شده برمیگردی به یروزایی که دوسشون داری
الینم آخرین بار که رفتیم 7 تپه فک کنم ساعت 3 برگشتیم خونه
منو علی سلیمانی و احسان داشتیم عکس میگرفتیم دیدیم بچه ها نیستن گفتم تو یکی از آلاچیقا قایم شدن سرکاریه بازم عکس گرفتیم دیدیم نه بابا نیستن واقعا از بالای تپه دیدیم تو خیابونن دارن میرن
ما هم کم نیاوردیم زنگ زدیم آژانس ماشین اومد دنبالمون اونا تا رسیدن ما خوابیده بودیم
تازه کلی هم منتظرمون وایساده بودن فردا صبحش چه بگو بخندی داشتیم
محمد جان یادمه تو از همون قدیم مدیما هم دست به عکست خوب بود و معروف بودی به اینکه از همه چیز عکس میگیری!
من از همون ایام در افق 5 ساله میدیدم یه روزی این عکسایی که میگیری خاطره میشه
راستی عاشورا تاسوعا که سرت شلوغ بود نشد بیام همسایه بابابزرگم رو ببینم 48 ام چی کاره ای؟(جهت اطلاع دوستان غیر مشهدی 48 همون شهادت امام رضا و رحلت پیامبره که به خاطر اینکه وصلش کنن به عاشورا از این کلمه استفاده میکنن )
هوا را پنجه میسایم میبینی
نفس اطراف دستانم پیدا نیست
صدایی از درون با من میگوید
شروع فصل بی رحم تنهایست...
48 ام بیکار باشم باید برم سمت خونه عمه خدابیامرزم دیگ چمبه بزنم شایدم شهرداری کار داشته باشه رفتیم به مادیات چسبیدیم تا معنویات اصلا نمیدونم چی میشه بسهبه حس همون روزه ولی دیدن تو همیشه تو حسمه دادا