حيا...

بحث آزاد در مورد مسائل دانشگاه

مدیر انجمن: Cyrus

ارسال پست
نمایه کاربر
Ruhollah
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 141
تاریخ عضویت: دوشنبه 23 فروردین 1389, 7:30 pm
تماس:

حيا...

پست توسط Ruhollah »

خیلی کارا بود که از بچگی پشت کلمه " حیـــا " پنهون میشد , خیلی سوال ها بود که به جای اینکه از بزرگتر ها بپرسیم تو خودمون خفه میکردیم , منظور فقط سوال جن*سی نیست , کلا پرسیدن یا غرورمون رو له میکرد یا خجالت میکشیدیم! دم نمیزدیم از ترس اینکه " بی حیــا " باشیم!... کم کم بزرگ شدیم و ندونسته هامون هر روز بیشتر از قبل ... بزرگ شدیم و دوستامون شدن محرم راز , مشاورای کوچولویی که خودشون به 100 تا مشاور نیاز داشتن ... اینجوری قد کشیدیم, همه چیز پنهونی , توی ظاهر یه نوجوونی که روش نمی شد یه جک برای خانوادش تعریف کنه , نمیتونست بشینه کنارشون با خیال راحت یک فیلم جدید هالیوودی ببینه! یا از نشونه های بلوغش با پدر و مادرش حرف بزنه , ولی توی خودمون هزار و یک خواسته ممنوعه داشتیم ... میفهمیدیم بزرگ شدیم و هنوز فرق خیلی از چیزا رو نمیدونیم!
میفهمیدیم هنوز نمیدونیم یه زن برای چی زنه و مردونگیه مرد یعنی چی ... تو خیال خودمون رو تربیت کردیم . بزرگ شدیم , نمیگم با عقده ولی با پنهان کردن همه خواسنه ها و سوالامون ... اون موقع که به خاطر آبروی مامانمون توی مهمونی دست توی ظرف آجیل نمیبردیم اون وقتی که به خاطر آبروی بابامون دنبال موسیقی نمیرفتیم , تا صبح یواشکی سرمونو زیر لحاف میکردیم و با تلفن حرف میزدیم و به خیال خودمون " حیــا " میکردیم نمیدونستیم از بچگی چه ظلمی در حق خودمون میکردیم ... اینکه خواسته ها و نیازها رو نادیده بگیری یا برای رفع اونا با غریبه ها مشورت کنی شد عادتمون ...
شاید اولین باری که توی یه جمع در گوش مامانمون بگیم میخوایم بریم دستشویی ..., یا از همون موقعی که از هر جور رابطه با جنس مخالفت باید بترسی بزرگترامون باید میفهمیدن که " حیــا " به این چیزا نیست ... قد کشیدیم و شدیم نسلی که با خودش رو در بایستی داره , چه برسه به اینکه راحت از کسی که دوستش داره با خانوادش حرف بزنه روزی هزار بار تمرین میکردیم که خبر این علاقه رو به پدر و مادرمون بدیم البته اگه تا اون موقع به خاطر پنهون کاری ها و دروغ هامون لو نمی رفتیم ! چه استرس هایی که از همون بچگی برای چیزایی که حقمون بود نکشیدیم ... حالا تجربه مشروب و سیگار و جنس مخالف به کنار, که شاید اگه با خانواده ها یکی بودیم به همون یه بار ختم میشد ... امروز توی دادگاه خانواده راه میریم زوج های جوونی رو میبینیم که یکیشون با مهریه اون یکی رو عذاب میده و یکی دیگشون با معشوقه های رنگ و وارنگش ! باورش سخته که اینها همونایی باشن که بعد از چند سال کشمکش با خانوادشون به قول خودشون با " عشق " به هم رسیده بودن . از خیلیاشون که سوال میکنی میبینی توی زندگی مشترکشون هم خواسته هاشون رو پشت " حیــا " یا خجالت پنهون کردن , بعضی هاشون هنوز خودشون هم نمی دونن که چی میخوان !!! که اگه زودتر زبون باز میکردن و میگفتن کار به اینجا نمیکشید . خیلی از آپارتمان نشین ها این تجربه رو دارن که هر چند شب یه بار صدای داد و بی داد یه زوج جوون رو میشنون یا اینکه قهر کردن یکیشون از خونه هستن , اونم کسایی که تا صداشون در نی.مده بود فکر میکردیم خوشیخترین عشاق روی زمینن ...
نمیدونم تقصیر از ماست یا بزرگترایی که نقاب به صورتمون زدن ولی ما از همون حیای بچگی به این بی حیایی رسیدیم!

مخاطبین خاص و عام...
آخرین ويرايش توسط 1 on Ruhollah, ويرايش شده در 0.
اگر فشار نبود كسي نمي توانست از ذغال، الماس بسازد...
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: همین حوالی کناری...

پست توسط metanat »

بعضی از آدم ها رکــــ بودن را نشانه ی شعور میدونن و این درست نیست
نگران نباید بود این روزها این اشارات " بی حیا " ای هم هست و آدم ها شاید از خستگی و شاید از هرچیز دیگه ای فارغند به نسبه از این " با حیا " ای به زعم ِ شما و طلاق و این کشمکش ها هــم همچنان دامـــــــنه دارد ...و جدایی ها و ....نرسیدن به عشق های حقیقی ....
نه آقــــــا ...این فقط بخشی از داستان ِ ...و شاید بشه گفت توجیهی ....
...
بهرروی مخالف این روایت استم ...!
نفس عمیق ...
نمایه کاربر
Ruhollah
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 141
تاریخ عضویت: دوشنبه 23 فروردین 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: همین حوالی کناری...

پست توسط Ruhollah »

metanat نوشته شده:بعضی از آدم ها رکــــ بودن را نشانه ی شعور میدونن و این درست نیست
نگران نباید بود این روزها این اشارات " بی حیا " ای هم هست و آدم ها شاید از خستگی و شاید از هرچیز دیگه ای فارغند به نسبه از این " با حیا " ای به زعم ِ شما و طلاق و این کشمکش ها هــم همچنان دامـــــــنه دارد ...و جدایی ها و ....نرسیدن به عشق های حقیقی ....
نه آقــــــا ...این فقط بخشی از داستان ِ ...و شاید بشه گفت توجیهی ....
...
بهرروی مخالف این روایت استم ...!
اینجوری که شما از من و این نوشته برداشت کردین نیست , رک بودن و ...
احساس میکنم جوابی که میخواستم بدم ایجاد سو تفاهم کنه.
باید بگم که خط دوم به بعد رو اصلا متوجه نشدم , اگه میشه لطف کنید منظورتون رو ساده تر و با بسط بیشتر بگین


تشکر



اگر فشار نبود كسي نمي توانست از ذغال، الماس بسازد...
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: همین حوالی کناری...

پست توسط metanat »

جمله دوم ! ! !
این که اولا در بیان ِ نقطه نظر ِ خودتون درباره ی یک موضوع اجتماعی سعی کنید از درصد استفاده کنید ...از نسبیت ....وقتی این طور قاطع میگید که اگر اونطور نبود این اتفاقات و کشمکش ها به وجود نمی اومد ...این جای صحبت کمی بوی قاطعیت داره و دور از بیانات ِ اجتماعی ِ ...چون شما به فرض از نزدیک زندگی معدودی را دیده باشید و سایر چیزها به گفته و شنیده ها بوده ، و این درصدی است این که این " بی حیا! " ای و یا " با حیا ای " بر روی چند درصد از بخش ِ زندگی ها و مشکلات ای را که شما بهش اشاره کردید ، تاثیر گذار است ...و به فرض من در برابر گفته شما میگم نه ، من هم به نظرم همین برداشتن ِ دیوار هایی که در فرهنگ ِ ما ادبـــ هست ...خیلی روابط را سطحی میکنه ...اونقدری که آدم ها حتی برای بیان نیاز های اولیه و مشلات و معضلات اولیه هم دیگه فکر نکنند جز سطحی کردن ِ مغز اتفاق ِ خوشایندی دیگه ای به نسبت نداره ....
نفس عمیق ...
نمایه کاربر
amin
کاربر ویژه
کاربر ویژه
پست: 1029
تاریخ عضویت: چهارشنبه 14 مهر 1389, 8:30 pm
محل اقامت: bojnord
Been thanked: 1 time
تماس:

Re: همین حوالی کناری...

پست توسط amin »

metanat نوشته شده:بعضی از آدم ها رکــــ بودن را نشانه ی شعور میدونن و این درست نیست
نگران نباید بود این روزها این اشارات " بی حیا " ای هم هست و آدم ها شاید از خستگی و شاید از هرچیز دیگه ای فارغند به نسبه از این " با حیا " ای به زعم ِ شما و طلاق و این کشمکش ها هــم همچنان دامـــــــنه دارد ...و جدایی ها و ....نرسیدن به عشق های حقیقی ....
نه آقــــــا ...این فقط بخشی از داستان ِ ...و شاید بشه گفت توجیهی ....
...
بهرروی مخالف این روایت استم ...!
اول اینکه: بی حیا بودن با رک بودن خیلی فرق میکنه!

دوم اینکه: رک بودن نشانه شعور نیست اما دلیلی هم نیست به اینکه به افرادی که دارای صفت رک بودن هستن برچسب هایی زده بشه

به طور کلی شعور یک آدم رو نمیشه از یک پارامتر شخصیتی مانند رک بودن یا نبودن سنجید

ولی شخصا با این گفتتون که رک بودن باعث سطحی شدن روابط میشه مخالفم چون این صفت رو میشه از جنبه های مختلفی بررسی کرد و اینطور قاطع صحبت کردن!! در موردش دور از

انصافه
هوا را پنجه میسایم میبینی
نفس اطراف دستانم پیدا نیست
صدایی از درون با من میگوید
شروع فصل بی رحم تنهایست...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: حيا...

پست توسط Cyrus »

Ruhollah نوشته شده:خیلی کارا بود که از بچگی پشت کلمه " حیـــا " پنهون میشد , خیلی سوال ها بود که به جای اینکه از بزرگتر ها بپرسیم تو خودمون خفه میکردیم , منظور فقط سوال جن*سی نیست , کلا پرسیدن یا غرورمون رو له میکرد یا خجالت میکشیدیم! دم نمیزدیم از ترس اینکه " بی حیــا " باشیم!... کم کم بزرگ شدیم و ندونسته هامون هر روز بیشتر از قبل ... بزرگ شدیم و دوستامون شدن محرم راز , مشاورای کوچولویی که خودشون به 100 تا مشاور نیاز داشتن ... اینجوری قد کشیدیم, همه چیز پنهونی , توی ظاهر یه نوجوونی که روش نمی شد یه جک برای خانوادش تعریف کنه , نمیتونست بشینه کنارشون با خیال راحت یک فیلم جدید هالیوودی ببینه! یا از نشونه های بلوغش با پدر و مادرش حرف بزنه , ولی توی خودمون هزار و یک خواسته ممنوعه داشتیم ... میفهمیدیم بزرگ شدیم و هنوز فرق خیلی از چیزا رو نمیدونیم!
میفهمیدیم هنوز نمیدونیم یه زن برای چی زنه و مردونگیه مرد یعنی چی ... تو خیال خودمون رو تربیت کردیم . بزرگ شدیم , نمیگم با عقده ولی با پنهان کردن همه خواسنه ها و سوالامون ... اون موقع که به خاطر آبروی مامانمون توی مهمونی دست توی ظرف آجیل نمیبردیم اون وقتی که به خاطر آبروی بابامون دنبال موسیقی نمیرفتیم , تا صبح یواشکی سرمونو زیر لحاف میکردیم و با تلفن حرف میزدیم و به خیال خودمون " حیــا " میکردیم نمیدونستیم از بچگی چه ظلمی در حق خودمون میکردیم ... اینکه خواسته ها و نیازها رو نادیده بگیری یا برای رفع اونا با غریبه ها مشورت کنی شد عادتمون ...
شاید اولین باری که توی یه جمع در گوش مامانمون بگیم میخوایم بریم دستشویی ..., یا از همون موقعی که از هر جور رابطه با جنس مخالفت باید بترسی بزرگترامون باید میفهمیدن که " حیــا " به این چیزا نیست ... قد کشیدیم و شدیم نسلی که با خودش رو در بایستی داره , چه برسه به اینکه راحت از کسی که دوستش داره با خانوادش حرف بزنه روزی هزار بار تمرین میکردیم که خبر این علاقه رو به پدر و مادرمون بدیم البته اگه تا اون موقع به خاطر پنهون کاری ها و دروغ هامون لو نمی رفتیم ! چه استرس هایی که از همون بچگی برای چیزایی که حقمون بود نکشیدیم ... حالا تجربه مشروب و سیگار و جنس مخالف به کنار, که شاید اگه با خانواده ها یکی بودیم به همون یه بار ختم میشد ... امروز توی دادگاه خانواده راه میریم زوج های جوونی رو میبینیم که یکیشون با مهریه اون یکی رو عذاب میده و یکی دیگشون با معشوقه های رنگ و وارنگش ! باورش سخته که اینها همونایی باشن که بعد از چند سال کشمکش با خانوادشون به قول خودشون با " عشق " به هم رسیده بودن . از خیلیاشون که سوال میکنی میبینی توی زندگی مشترکشون هم خواسته هاشون رو پشت " حیــا " یا خجالت پنهون کردن , بعضی هاشون هنوز خودشون هم نمی دونن که چی میخوان !!! که اگه زودتر زبون باز میکردن و میگفتن کار به اینجا نمیکشید . خیلی از آپارتمان نشین ها این تجربه رو دارن که هر چند شب یه بار صدای داد و بی داد یه زوج جوون رو میشنون یا اینکه قهر کردن یکیشون از خونه هستن , اونم کسایی که تا صداشون در نی.مده بود فکر میکردیم خوشیخترین عشاق روی زمینن ...
نمیدونم تقصیر از ماست یا بزرگترایی که نقاب به صورتمون زدن ولی ما از همون حیای بچگی به این بی حیایی رسیدیم!

مخاطبین خاص و عام...
مشخص كردن حد و مرز دقيق براي اينجور مسايل حتي براي خودمون هم امكان پذير نيست، چه برسه بخوايم براي ديگران هم حد و مرز مشخص كنيم.
اما ميشه به يه توافقات نسبي بين يه سري افراد معدود اميدوار بود. در كل:
گفتن هر چيزي بي حيايي و نگفتن هر چيزي ادب نيست.
كافيه اين چيزا يكم باهم قاطي شن، اونوقته كه مشكلاتي كه گفتي پيش مياد.
به قول دبير تاريخمون كه بنده خدا از اول سال فقط تلاش كرد همين جمله رو يادمون بده؛ به هر موضوعي از همه جوانب نگاه كن.
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
نمایه کاربر
Ruhollah
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 141
تاریخ عضویت: دوشنبه 23 فروردین 1389, 7:30 pm
تماس:

جواب

پست توسط Ruhollah »

نوشته اول بسیار تند , نوشته دوم دارای تامل بیشتر

بعد از اون من نگفتم که تمام مشکلاتی که ما داریم برای این کلمه " حیا " است , اما میگم که خیلی از اتفاقاتی که برامون میوفته بر سر همین کلمه است که شاید درست برای نسل ما تعریف نشده یا ما تعریفش را قبول نداریم و میخواهیم تعریفش رو عوض کنیم... ربطی هم به عشق واقعی نداره , وقتی ما نتونیم رابطه ای صمیمانه و به دور از هر گونه خجالت و رودربایستی رو داشته باشیم , اینکه نتونیم خیلی از چیزها رو برای هم بیان کنیم , چون اون " حیــا " کذایی جلوی ما سبز میشه ... اینکه من نه تنها اونو بلکه خودمم گول بزنم و خواسته خودمو سرکوب کنم... اینکه من نباشم که واسه زندگی آینده ام تصمیم میگیرم , اینکه من نباشم که توی جمعی حرف میزنم و اینکه خلوت " بی حیــا " من زمین تا آسمون با اون فرق کنه, و خیلی چیزهایی دیگه که ما از اون " حیــا " اشتباهی برای خودمون ساختیم.
نمیدونم که چرا ؟ اولین نفر, شما , اینچنین به شدت برخورد کردید و مسیر رو عوض کردید , شاید اگه اولین نفری که نوشته ای پای این نوشته مینوشت اینقدر شدید برخورد نمیکرد , بحث به این صورت پیش نمیرفت, شاید همه فکر میکردیم که این نوشته تا حدودی درسته و به فکر تغییر بودیم , تغییر از رودربایستی هایی که با دیگران داریم و با خودمون که " بیشتر آن " بر گرفته از اون " حیــا " گفته شده است.
و اما من مخالفم که حذف این دیوارها باعث سطحی شدن میشه , من هیچ حرفی از حذف ادب نزدم , یا اینکه تماما از تمام قیدها و بندها آزاد شوید و یا تیشه به ریشه فرهنگمون بزنیم, اما نگرفتن حقتون رو پشت یک کلمه به نام " حیــا " مخفی نکنید و ...


به هرحال من فکر میکنم یا شما منظور این نوشته رو درست درک نکرده اید یا خیلی خیلی سطحی و متعصبانه برخورد کردین.
و اما نظر هرکس محترم است...
اگر فشار نبود كسي نمي توانست از ذغال، الماس بسازد...
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

Re: حيا...

پست توسط vahid »

نمیدونم تقصیر از ماست یا بزرگترایی که نقاب به صورتمون زدن . . .
روح ا... جان به نظر منم این وسط یه مشکلی وجود داره. منم میگم همه ی اینهایی که گفتی مشکلن. اگه هرکدومش هم که حل نشه کلی آدم رو اذیت میکنه و بعضی هاشون واسه آدم خیلی گرون تموم میشه ، منم میگم به اون قاطعیتی که تو متن اول گفتی این مشکلات همش مربوط به حیا نمیشه. من که درست نمیدونم منظورت از حیا چیه؟!!!

یعنی میخوام بگم همه ی مواردی که گفتی:
توی ظاهر یه نوجوونی که روش نمی شد یه جک برای خانوادش تعریف کنه.
میفهمیدیم بزرگ شدیم و هنوز فرق خیلی از چیزا رو نمیدونیم!
از همون موقعی که از هر جور رابطه با جنس مخالفت باید بترسی
چه استرس هایی که از همون بچگی برای چیزایی که حقمون بود نکشیدیم ...
از خیلیاشون که سوال میکنی میبینی توی زندگی مشترکشون هم خواسته هاشون رو پشت " حیــا " یا خجالت پنهون کردن , بعضی هاشون هنوز خودشون هم نمی دونن که چی میخوان !!!که اگه زودتر زبون باز میکردن و میگفتن کار به اینجا نمیکشید.

اینکه من نه تنها اونو بلکه خودمم گول بزنم و خواسته خودمو سرکوب کنم...
اینکه من نباشم که واسه زندگی آینده ام تصمیم میگیرم
اینکه من نباشم که توی جمعی حرف میزنم
رودربایستی هایی که با دیگران داریم و با خودمون
فقط مربوط به حیا نمیشه. یکی از موارد رو در بایستی میتونه حیا باشه . واقعا اصلا حیا یعنی چی؟

در مورد رک بودن، من هم منظور خانم محبی رو درست متوجه نشدم. ولی مطمئنم هر واژه و صفتی میتونه در دایره ی معنایی یک نفر متفاوت با نفر دیگه باشه ، واسه همین بهتر میدونم که اول خود رک بودن و با حیا بودن رو معنی کنیم.
ممنون
خدایا
از تو ممنونم . . .
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان