دفترچه خاطرات

بحث آزاد در مورد مسائل دانشگاه

مدیر انجمن: Cyrus

ارسال پست
metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط metanat »

جشن ِ عزیزمون....
که تا همیشه با ما خواهد بود ...
نفس عمیق ...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Samaneh »

metanat نوشته شده:یعنــــِی سمانه
میدونی متنفرم ازت:دی
یعنی تو عمرم چنین کار ِ احمقانه ای نکرده بودم هـــــــــــــــــــــــــــا
و اصلا باورم نمیشه اینقدر شیکی
ولی خب دیدی خاطره شد
اصلا انجام شد که خاطره بشه
خخخخخ
اصلا مگه میشد ترم ِ نه باشه بی خاطره بری از این دانشگاه ؟
این شد که دیگه شد دیگه

اساسا الانم خنددیم
خیلی عجیب بودش:دی
ها راست میگی ، نمیشد !تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Samaneh »

venous نوشته شده:13ام اردیبهشت
یکسال گذشت...
از جشنی که دور هم جمع شده بودیم تا دفترچه خاطرات این 4 سالمونو تکمیل کنیم


بله یک سال گذشت ...
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
javanmard
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 222
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد پلاک 7
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط javanmard »

راستی جشن تقدیر از پرسنل و اساتید دانشگاه بهمراه خانواده هاشون هم طراحی سنش و نورپردازی فانتزیش با شرکت ما بود
ینی جاااااای همتون خالی بود
خیلی یاده جشن پالسال کردم چون همون تالار تشریفاتم بود
زندگی زیباست
اگر بگذارند
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Samaneh »

چند روز پیش داشتم عکس های جشن و نگاه میکردم یاد ی خاطره افتادم !


روز جشن آقای یاقوتی اومدن پیش من ،ی دوربین کوچیک هم دستشون بود ، به من گفتن دوربین دارین که میخوایم از سالن هم فیلم بگیریم منم که اصلا معلوم نبود حواسم کجا بود ! تصویر گفتم نـــه!!! تصویربعد تازهـــــــــــــــــ! رفتم از داداشم پرسیدم بازم! که دوربین و با خودت آوردی یا نه !!که اونم گفت نه .


بعد از اون ماجرا وقتی داشتیم فیلم ها رو جمع میکردیم برای تهیه ی سی دی ها ،یهو تازه دو هزاریم جا افتاد که آقای یاقوتی چی میخواستن و من چی گفتم بهشون !! یعنی همون جا اگه ی تریلی 18 چرخ پیدا میکردم خودم و مینداختم زیر لاستیکاش !!

حالا چی! دوربین من بوده که هیچی ، دوربین متانت و عکاسمون خانوم شیوا خادمی هم بوده که تازه ماله اونا فول اچ دی هم بوده!تصویر (آقای یاقوتی هم میدونستن احتمالا که هست اینا چون تا قبلش داشتیم عکس میگرفتیم !)


پ.ن 1 : آقای یاقوتـــــــــی ؟! ببخشید !تصویر
پ.ن 2 : خب چرا به جای اینکه بگین دوربین هست یا نه ، نگفتین دوربینتو بده ؟!تصویر

پ.ن 3 : راستش و بگین آقا! تو دلتون به من چی گفتین وقتی اون جوابو شنیدین ؟!تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

[CENTER]تصویر[/CENTER]

چالش شماره یک: برف در خانه
خونه ی اولمون، صدرآباد (سردآباد). یکی از روزهای برفی و یکی از چالش های خاطره انگیز.
بعله.. همه ش خاطره شد تصویر
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Samaneh »

اوه اوه !! راست میگن شنیدن کی بود مانند دیدن ! عجب خاطره ی به یاد ماندنی هم هست !تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط salia »

با اجازه تمامی دوستان داخل عکس


(سمانه : عکس برداشته شد ، لذا خودتون تصور کنید ی عده از ما رفته بودیم بیرونتصویر)
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط salia »

سمانمونم عکاس بود تصویر
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Samaneh »

مرسی وحیده جان ،
چه روزی بود ،خیـــلی خوب بود همش ، ای کاش بشه که دوباره تکرار بشه .تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
sajedifar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 147
تاریخ عضویت: جمعه 25 فروردین 1391, 4:50 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط sajedifar »

وحیده یادش بخیر بخور بخور اون روزتصویرتصویر
وسیع باشو تنها و سر به زیر و سر سخت...
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط salia »

آره واقعا خوب بود تصویر
ببخشید بچه ها مثله اینکه باید عکسو بردارم
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط salia »

سمانه جان من نتونستم پستو حذف کنم خودت ی کاریش بکن
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
نمایه کاربر
sajedifar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 147
تاریخ عضویت: جمعه 25 فروردین 1391, 4:50 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط sajedifar »

واااااااااااااااااااااااااااا..............
وسیع باشو تنها و سر به زیر و سر سخت...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

[CENTER]تصویر[/CENTER]

یکی از روستاهای اطراف شیروان که اسمش نمی دونم چی بود.
یکی از روزهای ترم نمی دونم چند.
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 2 مهمان