[/CENTER][CENTER]
[/CENTER][CENTER]دانشگاه فردوسی مشهد _شنبه _ساعت 12_ پایان وقت کنکور رشته انسانی[/CENTER] این 2 تا عکس و دیروز که رفته بودم دانشگاه فردوسی گرفتم ،
تازه من نتونستم جلو تر برم عکس بگیرم و کاملا نشون بدم چه بر سر مسیر درب ورودی اصلی دانشگاه و از همه مهمتر گل و گیاه های اون اطراف اومده ، چون همین قدی هم که عکس گرفتم همه چپ چپ بهم نگاه میکردن ( ولی خیلی کم بودن افرادی که به اون کسایی که این کاغذ ها رو پخش میکردن یا مینداختن روی زمین چپ چپ نگاه کنن ، شاید چون دیگه واسمون عادی شده !)
شاید حتی اگه جلو تر میرفتم هم، نگهبان دانشگاه یا اون کسایی که این کاغذا رو پخش میکردن ی چیزی بهم میگفتن !
از وقتی یادم میاد نه تنها موقع کنکور ها ، بلکه موقع عزاداری ها ، اعیاد و ... تا بوده همین بوده !
نمیدونم اون همه فرهنگی که ازش دم میزنیم و به خاطرش گاهی فخر میفروشیم کجاست ، کجاست که بیاد ببینه این اتفاقات و خیلی چیزای دیگه رو ...
بدتر از همه این که رفتم به نگهبانی گفتم
:
- آقا لطفا ی چیزی به این آقایون بگین ! خیلی جلوی دانشگاه و کثیف کردن ، گُلاهم که دیگه عملا نابود شدن !
*خانوم من چیزی نمیتونم بگم !
- خب پس کی میتونه چیزی بهشون بگه ! اینجا مثلا درب ورودیه یکی از دانشگاه های بزرگ کشوره ها !
* بعد از این که رفتن سریع تماس میگیریم میان تمیز میکنن!
-خب اون کارمند شهرداری بنده خدا ...( نذاشت حرفمو ادامه بدم )
*خانوم اونا وظیفه شونه ! پول میگرن به خاطرش !!
اینو که گفت دیگه هیچی نگفتم و منم مثله بقیه آدما از روی این کاغذا گذشتم و راهمو ادامه دادم ...
ولی واقعا وظیفه ی اون افراد اینه که من بریزم و کثیف کنم! و اونها تمیز کنن !!!؟؟؟ به نظر من خیلی بی انصافیه این طرز تفکر!
و خیلی برام جالبه که چطوریه که چون این کار خارج دانشگاه صورت گرفته ، به ایشون ربطی نداره و نمیتونه تذکر بده ! ولی ارتباط 2 تا از دانشجوها خارج دانشگاه بهشون ربط داره ! بیرون رفتن های دانشجوها باهم بهشون ربط داره ! و خیلی چیزای دیگه که بهشون ربط داره !؟؟
ولی خب ایشون حداقل به عنوان ی بزرگ تر و ازهمه مهمتر ی شهروند که میتونست بره بهشون تذکر بده !
البته
شایدم امید نداشت به این که با تذکر این قضیه حل بشه !
نمیدونم شاید من دارم احساسی برخورد میکنم یا اینکه فهم و درک لازم برای درک این موضوعات و ندارم .
همیشه 2 تا جمله بود که از زمان بچه گیم تا الان هنوز نتونستم درکشون کنم ، یکی اینکه علم بهتر است یا ثروت و همه میگفتن علم ! و یکی هم شهر ما خانه ما !
شاید ...
شاید چون هیچ وقت نتونستم با چشم خودم ببینمشون !!
