طنز...
طنز...
نسخه جدید آموزش رد شدن ازخیابان به کودکان: اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست سپس با روحی سرشار و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاریم...
از لره پرسیدن پدرت چه جوری فوت شد؟گفت ازپشت بوم افتاد رو کولر.کولر شکست افتاد رو ایوان ایوان خراب شد.افتاد رو گلخونه"گلخونه خراب شد.دیدم انجوری پیش بره خونه خراب میشه.رو هوا با تفنگ زدیمش...
دوستان لرمون ناراحت نشن دیگه!!! اصلا طرف مشهدی بوده!!!
از لره پرسیدن پدرت چه جوری فوت شد؟گفت ازپشت بوم افتاد رو کولر.کولر شکست افتاد رو ایوان ایوان خراب شد.افتاد رو گلخونه"گلخونه خراب شد.دیدم انجوری پیش بره خونه خراب میشه.رو هوا با تفنگ زدیمش...
دوستان لرمون ناراحت نشن دیگه!!! اصلا طرف مشهدی بوده!!!
روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.
یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.
" تو تقلب كردی، این نامردیه "
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.
یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.
" تو تقلب كردی، این نامردیه "
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،
همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
رفتن به مدرسه
صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت.
مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است.
پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه.
مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه.
پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد.
مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه.
پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟
مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی!!
صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت.
مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است.
پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه.
مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه.
پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد.
مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه.
پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟
مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی!!
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،
همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
روشنفکره داشته اظهار نظر میكرده:
این جلال آل احمد كه هی ازش تعریف میكنن، فقط یه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره.
یكی گفت: بوف كور كه مال صادق هدایته!
یارو گفت: دیگه بدتر، یه كتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!
:lol:
این جلال آل احمد كه هی ازش تعریف میكنن، فقط یه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره.
یكی گفت: بوف كور كه مال صادق هدایته!
یارو گفت: دیگه بدتر، یه كتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!
:lol:
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،
همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
- moeinnezhad_m
- کاربر خیلی فعال
- پست: 122
- تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
- محل اقامت: مشهد مقدس
- تماس:
پرتاب شهاب سنگ از آسمان دليل وجود لر در كرات ديگر است
من باز هم از لر ها معذرت میخوام اسمشون بد دراومده دیگه چاره ایی نیس
از يه یارو مي پرسن دوست داري توي تاکسي با کي بشيني؟ ميگه با يه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. ميگن واااا اخه براي چي بانامزدش ؟ ميگه اخه ميچسبن به هم جا براي من باز مي شه
من باز هم از لر ها معذرت میخوام اسمشون بد دراومده دیگه چاره ایی نیس
از يه یارو مي پرسن دوست داري توي تاکسي با کي بشيني؟ ميگه با يه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. ميگن واااا اخه براي چي بانامزدش ؟ ميگه اخه ميچسبن به هم جا براي من باز مي شه
║▌│█│║▌│█│█║▌│║█║
Cσρуяιgнт © 2010™
Cσρуяιgнт © 2010™
توی یکی از کتاب قصههایی که در دوران طفولیت میخوندم این داستانو خونده بودم،ولی این تیکهٔ آخرشو فکر کنم اونجا سانسور کرده بودن.salia نوشته شده:روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.
یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.
" تو تقلب كردی، این نامردیه "
تو شاهکار خالقی...
- moeinnezhad_m
- کاربر خیلی فعال
- پست: 122
- تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
- محل اقامت: مشهد مقدس
- تماس:
غضنفر داشت اظهار نظر ميكرد: اين جلال آل احمد كه هي ازش تعريف ميكنن، فقط يه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره. يكي گفت: بوف كور كه مال صادق هدايته! غضنفر گفت: ديگه بدتر، يه كتاب خوب داره، اونم صادق هدايت براش نوشته
دو تا آباداني داشتن از كنار يك كوه رد مي شدن يكي به ديگري گفت: اون مورچه را مي بيني كه بالاي اون كوهه؟ اون يكي هم گفت: كدوم يكي را مي گي؟ اون يكي را گه چشمش بازه يا اون يكي كه چشاش بسته است؟
غضنفر توي آتيش سوزي ميميره
پزشكان اعلام مي كنن %10 سوختگي ، %90 كوفتگي !!!
ميرن تحقيق مي كنن مي بينن دوستاش آتيشو با بيل خاموش كردن !!!
غضنفر همش دعا مي كرده بچه دار شه يه شب جبرئيل مياد تو خوابش ميگه عوض اينهمه دعا برو زن بگير
اولي: امان از دست اين زنها! زنم تمام دارائي ام را برداشت و رفت.
دومي: خوش به حالت! زن من تمام دارائي ام رو برداشت و نرفت!
امیدوارم حداقل لبخند رو به روی لبان شما آورده باشم
دو تا آباداني داشتن از كنار يك كوه رد مي شدن يكي به ديگري گفت: اون مورچه را مي بيني كه بالاي اون كوهه؟ اون يكي هم گفت: كدوم يكي را مي گي؟ اون يكي را گه چشمش بازه يا اون يكي كه چشاش بسته است؟
غضنفر توي آتيش سوزي ميميره
پزشكان اعلام مي كنن %10 سوختگي ، %90 كوفتگي !!!
ميرن تحقيق مي كنن مي بينن دوستاش آتيشو با بيل خاموش كردن !!!
غضنفر همش دعا مي كرده بچه دار شه يه شب جبرئيل مياد تو خوابش ميگه عوض اينهمه دعا برو زن بگير
اولي: امان از دست اين زنها! زنم تمام دارائي ام را برداشت و رفت.
دومي: خوش به حالت! زن من تمام دارائي ام رو برداشت و نرفت!
امیدوارم حداقل لبخند رو به روی لبان شما آورده باشم
║▌│█│║▌│█│█║▌│║█║
Cσρуяιgнт © 2010™
Cσρуяιgнт © 2010™
- moeinnezhad_m
- کاربر خیلی فعال
- پست: 122
- تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
- محل اقامت: مشهد مقدس
- تماس:
- moeinnezhad_m
- کاربر خیلی فعال
- پست: 122
- تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
- محل اقامت: مشهد مقدس
- تماس:
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 0 مهمان