طنز...

ارسال پست
نمایه کاربر
Salmani
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 254
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 24 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

طنز...

پست توسط Salmani »

نسخه جدید آموزش رد شدن ازخیابان به کودکان: اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست سپس با روحی سرشار و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاریم... :wink:


از لره پرسیدن پدرت چه جوری فوت شد؟گفت ازپشت بوم افتاد رو کولر.کولر شکست افتاد رو ایوان ایوان خراب شد.افتاد رو گلخونه"گلخونه خراب شد.دیدم انجوری پیش بره خونه خراب میشه.رو هوا با تفنگ زدیمش... :wink:
دوستان لرمون ناراحت نشن دیگه!!! اصلا طرف مشهدی بوده!!! :D
نمایه کاربر
Maryam
مسئول
مسئول
پست: 508
تاریخ عضویت: چهارشنبه 19 اسفند 1388, 8:30 pm
محل اقامت: شهر بهشت
تماس:

پست توسط Maryam »

یکی طلب ما! :D
جالب بود،ممنون.
آخرین ويرايش توسط 3 on Maryam, ويرايش شده در 0.
تو شاهکار خالقی...
نمایه کاربر
vahid
مدير بخش مهندسی برق
مدير بخش مهندسی برق
پست: 409
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 31 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: شیروان
تماس:

پست توسط vahid »

خیلی با مزه بود. ممنون :D
نمایه کاربر
mahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
پست: 476
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

پست توسط mahdi »

محمد جان خيلي خوب بود
زندگي كوتاه است بگذر ببخش بخند
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

پست توسط salia »

روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.

یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "

فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.

" تو تقلب كردی، این نامردیه " :o
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

پست توسط salia »

رفتن به مدرسه

صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت.
مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است.
پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه.
مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه.
پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد.
مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه.
پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟




مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی!!
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
salia
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 310
تاریخ عضویت: شنبه 13 شهریور 1389, 7:30 pm
تماس:

پست توسط salia »

روشنفکره داشته اظهار نظر می‌كرده:
این جلال آل احمد كه هی ازش تعریف می‌كنن، فقط یه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره.
یكی گفت: بوف كور كه مال صادق هدایته!
یارو گفت: دیگه بدتر، یه كتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!



:lol:
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،

همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
نمایه کاربر
moeinnezhad_m
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 122
تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد مقدس
تماس:

پست توسط moeinnezhad_m »

پرتاب شهاب سنگ از آسمان دليل وجود لر در كرات ديگر است
من باز هم از لر ها معذرت میخوام اسمشون بد دراومده دیگه چاره ایی نیس :wink:
از يه یارو مي پرسن دوست داري توي تاکسي با کي بشيني؟ ميگه با يه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. ميگن واااا اخه براي چي بانامزدش ؟ ميگه اخه ميچسبن به هم جا براي من باز مي شه

:D :D :twisted:
║▌│█│║▌│█│█║▌│║█║
Cσρуяιgнт © 2010™
نمایه کاربر
Maryam
مسئول
مسئول
پست: 508
تاریخ عضویت: چهارشنبه 19 اسفند 1388, 8:30 pm
محل اقامت: شهر بهشت
تماس:

پست توسط Maryam »

salia نوشته شده:روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.

یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "

فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.

" تو تقلب كردی، این نامردیه " :o
توی یکی‌ از کتاب قصه‌هایی‌ که در دوران طفولیت میخوندم این داستانو خونده بودم،ولی‌ این تیکهٔ آخرشو فکر کنم اونجا سانسور کرده بودن. :D
تو شاهکار خالقی...
نمایه کاربر
moeinnezhad_m
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 122
تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد مقدس
تماس:

پست توسط moeinnezhad_m »

غضنفر داشت اظهار نظر مي‌كرد: اين جلال آل احمد كه هي ازش تعريف مي‌كنن، فقط يه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره. يكي گفت: بوف كور كه مال صادق هدايته! غضنفر گفت: ديگه بدتر، يه كتاب خوب داره، اونم صادق هدايت براش نوشته


دو تا آباداني داشتن از كنار يك كوه رد مي شدن يكي به ديگري گفت: اون مورچه را مي بيني كه بالاي اون كوهه؟ اون يكي هم گفت: كدوم يكي را مي گي؟ اون يكي را گه چشمش بازه يا اون يكي كه چشاش بسته است؟


غضنفر توي آتيش سوزي ميميره
پزشكان اعلام مي كنن %10 سوختگي ، %90 كوفتگي !!!
ميرن تحقيق مي كنن مي بينن دوستاش آتيشو با بيل خاموش كردن !!!

غضنفر همش دعا مي كرده بچه دار شه يه شب جبرئيل مياد تو خوابش ميگه عوض اينهمه دعا برو زن بگير


اولي: امان از دست اين زنها! زنم تمام دارائي ام را برداشت و رفت.
دومي: خوش به حالت! زن من تمام دارائي ام رو برداشت و نرفت!


امیدوارم حداقل لبخند رو به روی لبان شما آورده باشم :x
║▌│█│║▌│█│█║▌│║█║
Cσρуяιgнт © 2010™
Ali
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
پست: 577
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 22 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: قوچان
Has thanked: 2 times
تماس:

پست توسط Ali »

تکراری و قدیمی بودن
AMQ
نمایه کاربر
moeinnezhad_m
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 122
تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد مقدس
تماس:

پست توسط moeinnezhad_m »

جدی میگی؟

بابا مال 2011 بود :o
║▌│█│║▌│█│█║▌│║█║
Cσρуяιgнт © 2010™
Ali
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
پست: 577
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 22 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: قوچان
Has thanked: 2 times
تماس:

پست توسط Ali »

یکیش که توی همین تاپیک هستش !؟
بقیه رو هم وقتی بچه بودیم تو مدرسه تعریف می کردیم!!!!
AMQ
نمایه کاربر
Maryam
مسئول
مسئول
پست: 508
تاریخ عضویت: چهارشنبه 19 اسفند 1388, 8:30 pm
محل اقامت: شهر بهشت
تماس:

پست توسط Maryam »

Ali نوشته شده:یکیش که توی همین تاپیک هستش !؟
بقیه رو هم وقتی بچه بودیم تو مدرسه تعریف می کردیم!!!!
موافقم.
تو شاهکار خالقی...
نمایه کاربر
moeinnezhad_m
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 122
تاریخ عضویت: شنبه 6 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد مقدس
تماس:

پست توسط moeinnezhad_m »

حداقل یکم تعریف کنید آدم به کاری که انجام میده امیدوار بشه :? 8O
║▌│█│║▌│█│█║▌│║█║
Cσρуяιgнт © 2010™
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 17 مهمان