دفترچه خاطرات

بحث آزاد در مورد مسائل دانشگاه

مدیر انجمن: Cyrus

ارسال پست
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

metanat نوشته شده:
hiva نوشته شده:نگران نباش عزیزم!
حله!
اگه حل نشد به زور حلش میکنیم!!تصویر

تصویر



khob basheee..ama ageeee



تصویر

KHOB KHATERE ASTTTT khoob


(sry font e farsi kharab ast :D)
نه بابــــــــا؛
اما قدر این روزا رو بدونین؛ خاطره میشن تصویر بعد دو روز دیگه مثل دوستاتون قیچی دستتون می گیرین منم هر چی می پرسم یادتون نمیاد؟؟؟ تصویر ازینا؟؟؟؟؟
شما اصرار می کنید خیـــــــر و به زور حلش می کنیدتصویر
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Mohades »

Cyrus نوشته شده:
hiva نوشته شده:نگران نباش عزیزم!
حله!
اگه حل نشد به زور حلش میکنیم!!تصویر

تصویر
اول تصویر
دوم تصویر
سوم تصویر
مکان عمومی و اینا، خاطرات و اونا، اصن یه وضـــــی...
خاطرات و به کــــــــــــــــــــــل فراموش کنین!!!تصویر
جوونی و اینا! اون موقع یه شرایطی حاکم بود نـــــــــــــــــــافرم .... اوه اوه.... اصن یه وضی...تصویر
الان بحمدالله حل شده!تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

hiva نوشته شده:دیدی متانت جان !
مشکلی نبود که!!
فوقش یه کم شاکی میشن دیگه!
اونم چیزی نی
حل میشه!تصویر
البته الان که به طور نامحسوس! بهت باریکلا هم گفتن!!
آفریـــــــــــــــــــــــــن!
ولی من به شخصه بهت توصیه اکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد میکنم دیگه با ایشون ازین شوخیا نکن!!تصویر
نامحسوس؟؟ مطمئنین گفتم؟؟
لابد گفتم دیگه تصویر
اکـــــــــــــــــــیدو خوب اومدین، آفرین تصویر
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Mohades »

quote="Cyrus"]"]
نه بابــــــــا؛
اما قدر این روزا رو بدونین؛ خاطره میشن تصویر بعد دو روز دیگه مثل دوستاتون قیچی دستتون می گیرین منم هر چی می پرسم یادتون نمیاد؟؟؟ تصویر ازینا؟؟؟؟؟
شما اصرار می کنید خیـــــــر و به زور حلش می کنیدتصویر[/quote]

برا شما خاطره میشه آقا!!
هی با خودتون میگین: .... هــــــــــــــــــــــــــــــی یادش بخیر!
یه روزی یه عده جوون بودن با توجه به یه سری اطلاعات غلط ... خودشون میبریدن ... میدوختن.... میپوشیدن.... بعد هم خودشون از تخیلاتشون میترسیدن!!.... منم این وسط کوچکترین نقشی نداشتم!!تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Mohades »

Cyrus نوشته شده:
hiva نوشته شده:دیدی متانت جان !
مشکلی نبود که!!
فوقش یه کم شاکی میشن دیگه!
اونم چیزی نی
حل میشه!تصویر
البته الان که به طور نامحسوس! بهت باریکلا هم گفتن!!
آفریـــــــــــــــــــــــــن!
ولی من به شخصه بهت توصیه اکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد میکنم دیگه با ایشون ازین شوخیا نکن!!تصویر
نامحسوس؟؟ مطمئنین گفتم؟؟
لابد گفتم دیگه تصویر
اکـــــــــــــــــــیدو خوب اومدین، آفرین تصویر

ما از روی جملات : "چطور تونستین؟تصویر خیلی جالبـــــــــــــــــه! تصویر " اینطور برداشت کردیم که شما تحسین کردین متانت جان رو!تصویر

مرسی
مرسی!تصویر
دفترچه حساب که دم دسته؟!؟!تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

metanat
مدیر بخش هنری
مدیر بخش هنری
پست: 377
تاریخ عضویت: شنبه 27 شهریور 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط metanat »

1)
ای آقا همون دو تا تست به ما کمک کرد اصن:-)
ولی خوب باور کنید من نمیدونستم ....وقتی به دوستان گفتم گفتن اووووه اوووووووه نگی ها و این ها :-)
ولی خب ری اکشنتون بد نبودش زیاد حالا معلوم نی مکان عمومی اینجوری ِ یا نه


2)
محدثه جان خوب آقای بنایان شمر که نیستن دوما بچه زدن نداره دیدن صاف و صادق اومدم گفتم


3)
یک چیزی بگم....نذاریم خاطره شیم....معمولا وقتی تو یک بحث چنتا پیرامون یک مسئله صحبت میکنن بقیه در دلشون این طوری میشن :تصویر

پس میگم که خب این خاطره را این جا به اتمام برسونیم تا کتک نخوردیم ...من میترسم کلا از همه :-))))

خلاصه دست شما درد نکنه آقای بنایان برای اون دو تا تست ...:-)تصویر
نفس عمیق ...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

metanat نوشته شده:1)
ای آقا همون دو تا تست به ما کمک کرد اصن:-)
ولی خوب باور کنید من نمیدونستم ....وقتی به دوستان گفتم گفتن اووووه اوووووووه نگی ها و این ها :-)
ولی خب ری اکشنتون بد نبودش زیاد حالا معلوم نی مکان عمومی اینجوری ِ یا نه

تصویر خب الان می دونین دیگه؛
منم فهمیدم در هر شرایطی (چه اطلاعاتم در حد اطلاعات جلبک از اون درس باشه چه نباشه، چه کنارم آقایون باشن چه نباشن) برگه مو محکم تر بگیریم تصویر تا این عادت بد از سر همه بیفته.
نه؛ در هر صورت همین شکلی می بود.
metanat نوشته شده: یک چیزی بگم....نذاریم خاطره شیم....معمولا وقتی تو یک بحث چنتا پیرامون یک مسئله صحبت میکنن بقیه در دلشون این طوری میشن :تصویر

پس میگم که خب این خاطره را این جا به اتمام برسونیم تا کتک نخوردیم ...من میترسم کلا از همه :-))))

خلاصه دست شما درد نکنه آقای بنایان برای اون دو تا تست ...:-)تصویر
بعــــــــــله، منم همچین نظری دارم، سعی می کنم هر بحثی رو زیاد ادامه ندم.
خواهش می کنم، نوش جونتون، با این که بعید میدونم اون دو تا تست رو که شما نزدین درست زده باشم، به هر حال.
اگه بشه یه تاپیک درست می کنم واسه تشریح موضوع هیجان انگیز تقلب و باید و نباید هاش. تصویر
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

ادامه سری خاطرات دانشجو و مسئولین
مکان: نیروگاه شریعتی، پشت نقشه ی مشهد


دانشجو: سلام آقا، برای کارآموزی اومدم، اینم نامه ی معرفی.
نگهبان: سلام، بده ببینم...
دانشجو: بفرمایین
نگهبان: این که پشتش نوشته نیروگاه مشهد
دانشجو: خبــــ مگه همینجا نیست؟
نگهبان: نه بابا جان، نیروگاه مشهد اونور نقشه مشهدِ، نیروگاه شریعتی اینورِ
دانشجو: خب من که درخواستمو به نام نیروگاه شریعتی نوشتم، اون مسئولش احتمالا حواسش نبوده، اشتباهی نوشته مشهد، نمیشه کاریش کرد؟
نگهبان: نه، این نامه اصلا مال اینجا نیست دیگه، نامه رو عوض کن دوباره بیا.
دانشجو: آقا راه یکم دو کم نیست که، دانشگاه قوچانه، شمام که پشت نقشه این، واسه یه اشتباه تایپی این همه راه باید برم؟
نگهبان: مشکل ما نیست که، بله، این نامه رو این جا قبول نمی کنن.
دانشجو: خب میشه من با مسئولِ کارآموزی این جا یه صحبتی بکنم شاید بشه یه کاریش کرد.
نگهبان: بذار الان باش تماس می گیرم.

دانشجو: سلام آقا، واسه کارآموزی مزاحمتون می شم،
مسئول: سلام بفرمایین
دانشجو: نامه ی معرفی که بهم دادن اشتباهی به نام نیروگاه مشهد تایپ شده، اما مال همینجاست، می خواستم بدونم حتما باید نامه رو عوض کنم؟
مسئول: نامه؟ معرفی؟ آقا ما یک ماه پیش ظرفیتمون پر شده، کارآموزامونو گرفتیم تموم شد.
دانشجو: اِ اما دانشگاه گفتن که هماهنگ کردن، تازه من نامه ی معرفیم برای 15 مردادِ ، الان زودتر اومدم که اگه مشکلی هست حلش کنم.
مسئول: کدوم دانشگاه هستی؟ کی معرفیت کرده؟
دانشجو: دانشگاه قوچان، دولتی قوچان، گفتن آقای جعفرزاده هماهنگ کردن، دکتر جعفرزاده.
مسئول: دانشگاه قوچــــــــان؟؟؟ مممممم جعفــــــــــرزاده؟؟؟
دانشجو: بله بله
مسئول: نه آقا، کسی اینجا هماهنگ نکرده، از طرف دانشگاه قوچان هم هیچ تماسی نداشتیم.
دانشجو: دست شما درد نکنه، خداحافظتون
مسئول: خواهش می کنم، خداحافظ.
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

دانشجو: سلام آ.انزابی
آ.انزابی: سلام
دانشجو: ببخشید مزاحمتون شدم، هر چی زنگ می زدم دانشگاه کسی گوشی رو بر نمی داشت مجبور شدم با خودتون تماس بگیرم.
آ.انزابی: عیبی نداره، کارتونو بگین لطفا
دانشجو: من کارآموزیمو نیروگاه شریعتی برداشته بودم، همونجا که گفتین آ.جعفرزاده هماهنگ کردن
آ.انزابی: خب
دانشجو: هیچی دیگه، رفتم گفتن یه ماه پیش ظرفیتشون پر شده، هیچ کسی هم باهاشون هماهنگ نکرده.
آ.انزابی: خب برین یه جای دیگه
دانشجو: اِ مگه نگفتین هماهنگ شده؟
آ.انزابی: من که مسئول هماهنگی نبودم، آقای جعفرزاده قرار بوده هماهنگ کنن.
دانشجو: خب اون نامه رو که اشتباهی نوشته بودین واسه نیروگاه مشهد، من اونجا هم رفتم، اونا هم سه هفته پیش پروژه هاشونو شروع کردن، الان چه کار کنم؟
آ.انزابی: گفتم که، برین یه جای دیگه.
دانشجو: اِ آقا نمیخوام برم، هر جا که نمیشه رفت، مثلا میتونم از این شرکتای کوچک خصوصی برم؟
آ.انزابی: ها ها شما میخواین یه کاری کنین من بگم میتونی بری بعد بیای بری یه شرکت الکی، نه، من نامه ی هر جایی رو امضا نمی کنم.
دانشجو: خب من میخوام حذف کنم، باید چه کار کنم؟
آ.انزابی: به من ربطی نداره، باید با آموزش صحبت کنی، بعدشم واحد تابستونی که حذف نمیشه.
دانشجو: اِ چرا حذف نشه؟ خب مگه تقصیره منه الان؟ شما هماهنگ نکردین.
آ.انزابی: شما با آموزش صحبت کن، تقریبا امکان نداره حذف کنن، آموزش برای حذف واحد تابستونی خیلی سخت می گیره.
دانشجو: اگه حذف نکنن منم جایی رو پیدا نکنم صفر رد می شه؟
آ.انزابی: بله، صفر رد می شه، حالا شما صحبت کن اگه حذف نکردن برو دنبال یه جای دیگه.
دانشجو: ممنون از زحماتی که می کشین، دست شما درد نکنه، خداحافظ
آ.انزابی: خواهش می کنم، خداحافظ
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

دانشجو: سلام آقای گنج بخش
آ.گنج بخش: نه آقا اصلا امکان نداره
دانشجو: من که چیزی نگفتم هنوز تصویر
آ.گنج بخش: اِ ؟ به هر حال امکان نداره.
دانشجو: یه لحظه واستین آقا، گوش کنین.
آ.گنج بخش: بفرمایین
دانشجو: می خواستم کارآموزیمو حذف کنم.
آ.گنج بخش: عمـــــــــــــــــــرا تصویر
دانشجو: یعنی چی؟ تقصیر من نبوده باور کنید مشکل پیش اومده، مجبورم حذف کنم وگرنه صفر رد می شه.تصویر
آ.گنج بخش: نه آقا، گفتم که، امکان نداره، از زمان حذف و اضافه گذشته، به هیچ وجه نمیشه حذف کرد، خودتون یه کاریش بکنید.
دانشجو: تصویر



دانشجو: سلام، ببخشیدخانوم برزویی؟
خ.برزویی: سلام، خودم هستم.
دانشجو: می خواستم کارآموزیمو حذف کنم، راه داره؟
خ.برزویی: صبر کن... بیا... این برگه رو پر کن.
دانشجو: همین برگه ی یک چهارم آچار؟؟ تموم دیگه؟؟
خ.برزویی: بعله، فقط یه مقدار هم ازتون پول می گیرن.
دانشجو: یعنی تموم دیــــــــــــــگه؟؟ حذف می شه؟؟؟
خ.برزویی: بــــــــــــعله
دانشجو: تصویر تصویر تصویر
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Samaneh »

[]
Cyrus نوشته شده:["]

اه اه !تصویر!مم متانت !میگم که!چیزه ! من ! من نمیدونم چرا الان استرس گرفتتم ؟!تصویر
شما هم هـــــــــــم؛
آفرین، فقط ناخناتونو نجوین، دیگه از شما گذشته.تصویر

[/quote/]
بگو چرا هرچی دارم فکر میکنم از مرور خاطراتی که فرمودین به جایی نمیرسم !!

جهت اطلاعتون واسه ما خاطره نشده که مرورش کنیم !! همین طوری خودش هر روز داره رفرش میشه !تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
mohammadreza
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 1052
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 4 خرداد 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط mohammadreza »

اینا همش یه سری شایعه هست که آقای بنایان از تقلب خوششون نمیاد و ازین حرفا
سیروس خیلی هم پسر خوبیه

امتحان میان ترم مدار 2 خانم زنده دل بود و من و مستر بنایان کنار هم نشسته بودیم
من یه چند باری از روی برگه مستر بنایان تقلب کردم که شکر خدا موفقیت آمیز هم بود
بعدش ایشون گفتن که : رضـــــــــــــــــــــــــــــــا نگاه نکن تصویر

از اونجایی که منم خیلی پسر حرف گوش کنی هستم گفتم چشم ولی دوباره ... تصویر

شرمنده دیگه سیروس جان
به قول شاعر که میگه :

تقلب همیشه اختیاری نیست ؛ آدم یه جاهایی رو مجبوره !!!
...Act like a Champion, Be a Champion
نمایه کاربر
Mohades
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 656
تاریخ عضویت: شنبه 7 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: سبزوار
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Mohades »

و باز هم اوه اوه!!

تصویر

البته این بار من ضمانتی نمیکنم و به زور هم متوصل نمیشم چون میدونم اگه قرار بود بلایی سرتون بیارن همون موقع که گفتن
mohammadreza نوشته شده: رضـــــــــــــــــــــــــــــــا نگاه نکن تصویر
یه کاری میکردن دیگه!
از اون موقع کلی زمان گذشته دیگه....تصویر
[CENTER]تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد[/CENTER][CENTER]

[/CENTER]
[CENTER]خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...[/CENTER]
[CENTER]Dont Forget[/CENTER]

Samaneh
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 2054
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 15 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Samaneh »

تصویر
خاطرات کودکی ام را ورق میزنم ..
عکس های دوران کودکی ام طعم خوبی دارند ...
نمایه کاربر
Cyrus
مدیر سابق سایت
مدیر سابق سایت
پست: 525
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 17 فروردین 1389, 7:30 pm
محل اقامت: مشهد
تماس:

Re: دفترچه خاطرات

پست توسط Cyrus »

mohammadreza نوشته شده:اینا همش یه سری شایعه هست که آقای بنایان از تقلب خوششون نمیاد و ازین حرفا
سیروس خیلی هم پسر خوبیه

امتحان میان ترم مدار 2 خانم زنده دل بود و من و مستر بنایان کنار هم نشسته بودیم
من یه چند باری از روی برگه مستر بنایان تقلب کردم که شکر خدا موفقیت آمیز هم بود
بعدش ایشون گفتن که : رضـــــــــــــــــــــــــــــــا نگاه نکن تصویر

از اونجایی که منم خیلی پسر حرف گوش کنی هستم گفتم چشم ولی دوباره ... تصویر

شرمنده دیگه سیروس جان
به قول شاعر که میگه :

تقلب همیشه اختیاری نیست ؛ آدم یه جاهایی رو مجبوره !!!
تصویرتصویر
بله، يادمه،
من اون شاعرو گير بيارم مي دونم چه كارش كنم...
من به جز آبی نگاهت؛ آسمانی نمی شناسم...
ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 2 مهمان