بین دو واژه عجیب مانده بودم برای شروع ِ این پست ، مثلا بگویم سادگی یا سادگی ...که این سادگی با آن سادگی دنیا دنیا تفاوت دارد
یک وقت هایی است که انتهای سختی ها به سادگی کشیده می شود ، درست مثل دنیا ، تفکرات و یا هر آنچه که عمیقش شویم و نهایتش سادگی است
که پس از گذار از سختی ها ، منجر می شود ، سادگی ای که جنسش شیرین است ...و بخاطر ِ عمق می آید
دسته ی دوم ِ سادگی از سر ِ عمق ِ کم است ! و مثلا بنشینی سر کلاس و از بد ِ روزگار مفاهیمی که دارد به طور ساده ( که نه از نوع اول ، بلکه از نوع دوم )
برایت گفته می شود، را سالها قبل پی شان رفته باشی و خوانده باشی !و تفاوت ساده را با ساده قیاس کنی و چشم هایت چهار پنج تا بشود ! و مجبور به سکوت باشی!
و تو میمانی خدایا با این همه سادگی چه کنی ! و گاها خاک هم این جا کاربرد دارد که نه از ترس و خاک ریختن بر سر ، که از سر ِ
چرا دارد یک چیزهایی این قدر شیک و مجلسی اشتباه گفته می شود ! و به هوای سادگی به من ِ روی صندلی خورانده می شود !
و گاها دلت برای معدودی ، روی ِ صندلی که با تمام وجود جزوه می نویسند هم بسوزد ، و با خودت بگویی آخ ِ عزیزان ....
البته این میانه آن هایی هم هستند که کارهای بهتری میکنند
مثلا تقویم خوانی ! ( که البته جای سوال دارد در انتهای آن تقویم چه بود که این همه خواندنی بود

و یا عکس گرفتن برای اینستاگرام
و یا خنده و ادامه صحبت پیرامون ِ مباحث ِ خانه
و یا در فکر فرورفتن
و یا نفس های عمیق کشیدن و ساعت را مدام نگاه کردن
البته علاوه بر این نکات می شود به سبک ِ متفاوت این کلاس در فراگیری درس و گرفتن نمره هم اشاره کرد
و همچنین بودن در کلاسی که در ترم نه بیشترین دوستان ِ 88 ای هستند و همین اش حس گرمی ِ خوبی دارد
حتی اگر بهینه ی ما ناساز باشد ، جمعمان جمع است و خوب است

tags :
amin barfei ,vahideh qasemi , pantea , sajad nazari , tohid khorasani ,
