




مدیر انجمن: Cyrus
بنایان هستم خانم غوث. بنایان، بنایان، بنایان، بنایانSamaneh نوشته شده:با خواهرم رفته بودم بیرون ، توی یکی از مغازه های پاساژ داشتم لباساشو نگاه میکردم که یهو ی دختر نسبتا کوتاه قد اومد سمتم و گفت "خانم غوث !"
دقت کردم دیدم یکی از بچه های دوران دبیرستانم بود.گفت میشناسی ؟ گفتم بــــــــــــله !میدونم از بچه های کانونه علمی(حالا چی!با استرس که درست گفتم یا نه
) ولی ...اعتراف میکنم اسم و ..
گفت من سیمین فلانی هستم . ولی اسم و فامیل تو رو خوب یادمه خانم سمانه غوث !
مارو میگین آب شدم از خجالت !
یکم باهم صحبت کردیم و بعدم خدافظی .
اومدم بیرون ،به خواهرم میگم خوب شد گفتم اسمشو نمیدونم ! وگرنه میخواستم بگم راحیل!
پ.ن 1 :با اینکه فامیلشو گفت ولی بازم یادم رفت!
خواهرمم بدتر از من !
پ.ن 2 : چرا هیچ وقت اسم و فامیل آدما یادم نمیمونه ؟! به خدا چهره ها یادمه ها!
خیلی هم بدم میاد و خجالت میکشم، ولی تقصیر من چیه خب!
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 2 مهمان