

مدیر انجمن: Cyrus
اتفاقا دیشب خونمون صحبت این بود که مشهد زلزله اومده ، دخترعمه م که 7 ســـــال بیشتر نداره و چند روزی اومده خونه داییش مهمونی حرفی زد که خیلی بامزه بود و یاد بچگی های خودم افتادم:Samaneh نوشته شده:امروز صبح که زلزله اومد :
خواب بودم ،
با صداش بلند شدم فکر کردم ی هواپیمای خفن ! رد شد ،
بعد دیدم نه صداش به هواپیما نمیخوره ، ی جوریه !
نمیدونم چرا ولی به چراغ اتاقم نگاه کردم !(چون غرقه در خواب و بیداری ِبا هم بودم ، نمیدونم که آیا فکر کردم زلزله ست یا نه که این کارو کردم ! )
دیدم تکون نمیخوره !
هیچی دیگه گرفتم تخــت خوابیدم !
بیدار شدم خاله ام زنگ زدن گفتن زلزله رو فهمیدین !؟
من گفتم اِ پس زلزله بود !
ی چیزی بگم بهم نخندین ! ولی من همیشه فکر میکردم زلزله صدا نداره
ها دیگه ملت میفتن 01 تهران... علی جان خوش بگذره ... ما هم تهران بودیم ولی 02amin نوشته شده:مکالمات من و علی یاقوتی در هقته گذشته:
جمعه ساعت 19 ایستگاه قوچان-بجنورد رو بروی مسجد امام رضا
علی: فردا میخوام برم نظام وظیفه ببینم آموزشی کجا افتادم
من: میدونم آموزشی میوفتی 01 تهران خدمت هم یا می افتی تهران یا هم خود قوچان تا کدوم رو خودت بخوایی
علی : ما از این شانس ها نداریم امین جان حالا میاد میبینی زده آموزشی محمد رسول الله !
شنبه ساعت 17 مکالمه تلفنی
علی: خب امروز رفتم ببینم کجا افتادم آموزشی
من : خب؟
علی: 01 تهران!!!
+واقعا از ته دل خوشحالم که علی افتاده تهران چون به گردن تک تک ما حق داره امیدورم پیش بینی دومم هم درست از آب در بیاد و میدونم که شمایی که این پست رو داری میخونی هم همین حس رو داری![]()
++ بیا فالِت بِبینُم
شانس ؟؟ من ؟؟ برو آقا ما اگه شانس داشتیم... که الان...mohammad نوشته شده:سلام آفای شریعتی
یک سوال و یک نکته:
شما این همه خوش شانسی رو چجوری به دست آوردین؟!
یادمه،وقتی ما بودیم ،خوابگاه 2 برای دو ترم 120000تومن بود!
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 5 مهمان